اوحدی

اوحدی

غزل شمارهٔ ۶۰۵

۱

ای پیک نامه بر، خبر او به ما رسان

بویی ز کوی صدق به اهل صفا رسان

۲

بیگانه را خبر مده از حال این سخن

زان آشنا بیار و بدین آشنا رسان

۳

جای حدیث او دل آشفتهٔ منست

بشنو حدیثش و چو شنیدی به جا رسان

۴

پوشیده نیست تندی و گفتار تلخ او

رو هرچه بشنوی تو مپوشان و وارسان

۵

یا روی او ز دور درآور به چشم من

یا روی من به خاک در آن سرا رسان

۶

زآن آفتاب رخ صفت پرتوی مگوی

یا چند ذره را ز زمین بر هوا رسان

۷

ما را به آستانهٔ آن بت چو بار نیست

خدمت گریم، بر در اومان دعا رسان

۸

آه و فغان اوحدی امشب، تو ای رسول

از جبرئیل بگذر و پیش خدا رسان

تصاویر و صوت

نظرات