اوحدی

اوحدی

غزل شمارهٔ ۶۱۴

۱

تا به کی این بستن و بگسیختن؟

سیر نگشتی تو ز خون ریختن؟

۲

چیست چنین مست شدن وانگهی

با من بیچاره بر آویختن؟

۳

بر لب بدخواه زدن آب وصل

وز تن من گرد بر انگیختن؟

۴

سیم تنا، خوش عملی نیست این

دل ز کسان بردن و بگریختن

۵

پردهٔ صد دل به دریدن به جور

پردهٔ رخسار در آویختن

۶

خاک توام، ای پسر، آخر چراست؟

بر سر ما خاک جفا بیختن

۷

دست ندارد ز تو باز اوحدی

گر چه نداری سر آمیختن

تصاویر و صوت

کلیات اوحدی اصفهانی معروف به مراغی (دیوان - منطق العشاق - جام جم) به کوشش سعید نفیسی - تصویر ۳۸۵

نظرات