
اوحدی
غزل شمارهٔ ۶۲۸
۱
باغ جهان روی تست، رای گلستان مکن
طیرهٔ سنبل مخواه، طره پریشان مکن
۲
گر چه به حکم توایم، بر جگر ریش ما
زخم، که شاید،مزن، جور، که بتوان، مکن
۳
رای که بود؟ اینکه تو: عاشق بیچاره را
دم بدم از درد خود میکش و درمان مکن
۴
چونکه به فرمان تست این دل مسکین که گفت:
کاندل چون سنگ را هیچ به فرمان مکن
۵
جان و تن ما تراست، دیده و دل نیز هم
قصد دل و دیده و قصد تن و جان مکن
۶
با همه شکر، که هست در لب شیرین تو
این نمکم هر زمان بر دل بریان مکن
۷
اوحدی، ار مینهی دل به رخ آن نگار
تن به غریبی بنه، یاد صفاهان مکن
تصاویر و صوت

نظرات