اوحدی

اوحدی

غزل شمارهٔ ۶۳۳

۱

خلاف دشمنان روزی نظر بر دوستان افگن

حسودان را بخوابان چشم و بندی بر زبان افگن

۲

دهانم خشک و لب تلخ از فراق تست، یک باری

لب خشک مرا ترساز و بوسی در دهان افگن

۳

کمان ابروان نقدست و تیر غمزه چشمت را

به نام عاشقان زان چشم تیری در کمان افگن

۴

به خاموشی چرا زین‌گونه عیشم تلخ میداری؟

لب شیرین ز هم بگشا و شوری در جهان افگن

۵

به تحقیق از میانت کس نشانی چون نمی‌یابد

ز لطف آن کمر، باری، حدیثی بر زبان افگن

۶

چو خواهم بوسه‌ای، گویی: ترا اینها زیان دارد

کنون تا وقت سود آید، به نقدم، در زیان افگن

۷

چو خاک آستان تست نام اوحدی، روزی

اگر گردن بپیچاند سرش بر آستان افگن

تصاویر و صوت

نظرات