اوحدی

اوحدی

غزل شمارهٔ ۶۴۹

۱

شبت می‌بینم اندر خواب و می‌گویم: وصالست این

به بیداری تو خود هرگز نمی‌پرسی: چه حالست این؟

۲

دهان یا نوش، قد یا سرو، تن یا سیم خامست آن؟

جبین یا زهره، رخ یا ماه، ابرو یا هلالست این؟

۳

به جرم آنکه مرغ دل هوادار تو شد روزی

شکستی بال او، آنگه نمی‌گویی: وبالست این

۴

ز هجران شب زلف تو بنشینم به روز غم

معاذالله! چه روز غم؟ خطا گفتم، محالست این

۵

مرا گویند: مجموعی ز عشق آن صنم یا نه؟

ز همچون من پریشانی چه جای این سؤالست این؟

۶

برای عشق تو گر من ببازم مال و جاه خود

مکن عیبی که: پیش من به از صد جاه و مالست این

۷

حرامست اوحدی را جز درین معنی سخن گفتن

که هر کو بشنود گوید: مگر سحر حلالست این؟

تصاویر و صوت

کلیات اوحدی اصفهانی معروف به مراغی (دیوان - منطق العشاق - جام جم) به کوشش سعید نفیسی - تصویر ۳۹۸

نظرات

user_image
حمیدرضا
۱۳۸۷/۰۸/۰۴ - ۰۷:۰۵:۴۵
در مصرع اول بیت اول «شب می‌بینم اندر خواب و می‌گویم: وصالست این» با «شبت می‌بینم اندر خواب و می‌گویم: وصالست این» جایگزین شد.
user_image
رسته
۱۳۸۷/۱۰/۰۳ - ۰۹:۵۳:۰۳
بیت 5غلط: سالستدرست: سوالست
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.