
اوحدی
غزل شمارهٔ ۶۵۳
۱
آن تیر غمزه را دل خلقی نشانه بین
انگشت رنگ داده و انگشتوانه بین
۲
روی سیاه چرده و زلف سیاه کار
چشم سیاه تنگ خوش جاودانه بین
۳
در باغ عارضش ز برای شکار دل
زلف چو دام بنگر و خال چو دانه بین
۴
با آن غرور و غفلت و خردی و بیخودی
یک بوسه زو طلب کن و پنجه بهانه بین
۵
گرد میان لاغر آن خان نیکوان
پیچیده دایم آن کمر تنگ خانه بین
۶
از دست زلف هندوی او جور میبرم
بخت مرا نگه کن و حال زمانه بین
۷
مرد اوحدی ز داغ غمم او هزار بار
با آن دو دل حکایت مرد یگانه بین
نظرات