
اوحدی
غزل شمارهٔ ۷۲۵
۱
در سر و سرای خود نگذاشتم الاالله
وندر دل ورای خود نگذاشتم الاالله
۲
از غیر به جای او نگذاشت کسی را دل
وز خار به جای خود نگذاشتم الاالله
۳
کی تازه توان کردن پیوند من و دنیی؟
کز گرد و گیای خود نگذاشتم الاالله
۴
تا ارض و سمای من خالی شود از من هم
در ارض و سمای خود نگذاشتم الاالله
۵
از ما و ز من غیری مشکل بهلم چیزی
من کز من و مای خود نگذاشتم الاالله
۶
در گفتن « لا» هر کس بگذشت ز چیزی، من
از گفتن لای خود نگذاشتم الاالله
۷
از خلق بهای من مستان چو شوم کشته
زیرا که بهای خود نگذاشتم الاالله
۸
من چون ز برای او هم خانهٔ دین گشتم
در خانه برای خود نگذاشتم الاالله
۹
بر لوح لوای دل ننگاشتم الا «هو»
در دلق و قبای خود نگذاشتم الاالله
۱۰
چون اوحدی ار باقی مانم نه عجب، زیرا
کز عین بقای خود نگذاشتم الاالله
تصاویر و صوت

نظرات
محمد یگانه