
اوحدی
غزل شمارهٔ ۷۴۳
۱
آن خط عنبرین که چو آبش نبشتهای
مشک ختاست، گر چه صوابش نبشتهای
۲
هر نامهٔ جمال که در باب حسن تست
زان خط مشک رنگ جوابش نبشتهای
۳
از دور چشم بد به رخت نامهای نبشت
بر لب از « ان یکاد» جوابش نبشتهای
۴
آوردهای به دیدهٔ من خط خون و مست
حکمت روان، اگر چه بر آتش نبشتهای
۵
خود نام بوسه نیست درو، آنچه اصل بود
بگذاشتی، مگر بشتابش نبشتهای؟
۶
سحرست گرد عارضت آن خط مشکبوی
چون سحر از آن به مشک و گلابش نبشتهای
۷
راضی مشو که: بوسه زند هر کسی بر آن
آخر نه از برای ثوابش نبشتهای؟
۸
در بست باز خط خوشت خواب اوحدی
گویی مگر ز بستن خوابش نبشتهای
نظرات
حمیدرضا