اوحدی

اوحدی

غزل شمارهٔ ۷۴۶

۱

باز به تنها چنین عزم کجا کرده‌ای؟

وعدهٔ وصل که بود اینکه وفا کرده‌ای؟

۲

سخت به جوش اندری، تا چه هوس میپزی؟

بس به هوس میروی، تا چه هوا کرده‌ای؟

۳

رفتی و ما همچنین بر سر یاری و مهر

گر چه تو یاری دگر بر سر ما کرده‌ای

۴

میل به ما میکنی، تا بخوری خون ما

خوردن خون سهل اگر میل بما کرده‌ای

۵

صید که از دام تو گشت رها، دیگرش

زود بگیری ولی خود چه رها کرده‌ای؟

۶

چشم تو تیری فگند، گفت: خطا شد دریغ!

تیر تو در دل نشست، گو که: خطا کرده‌ای

۷

کی سخنی گفته‌ای با دلم از زیر لب؟

یا به مثل پرسشی از سر پا کرده‌ای؟

۸

کرده زبان بارها با من مسکین گرو

پس دگری را ز لب کام‌روا کرده‌ای

۹

چون همه را داده‌ای خلعت وصل، ای پسر

پیرهن اوحدی از چه قبا کرده‌ای؟

تصاویر و صوت

کلیات اوحدی اصفهانی معروف به مراغی (دیوان - منطق العشاق - جام جم) به کوشش سعید نفیسی - تصویر ۴۳۵

نظرات