
اوحدی
غزل شمارهٔ ۷۶۲
۱
ای برون از بلندی و پستی
جز تو کس را نمیرسد هستی
۲
عقل در وادی محبت تو
ره غلط میکند ز سرمستی
۳
تا سر جملهها شود نامت
خویشتن را به جمله بر بستی
۴
حلقهای نیست خالی از ذکرت
گر چه در هیچ حلقه ننشستی
۵
بودن ما جدا نبود از تو
با تو بودیم تا تو بودستی
۶
بر سر چار سوی رغبت خویش
نخریدی دلی، که نشکستی
۷
اوحدی، گر وصال او خواهی
ببر از خویشتن، که پیوستی
تصاویر و صوت

نظرات