
اوحدی
غزل شمارهٔ ۷۸۳
۱
ما با تو رسم یاری گفتیم اگر شنیدی
احوال خود به زاری گفتیم اگر شنیدی
۲
گفتی که: باز دارم گوشی به جانب تو
ای بیوفا چه داری؟ گفتیم اگر شنیدی
۳
دردی که هست ما را در دوری تو صد پی
با باد نوبهاری گفتیم اگر شنیدی
۴
نه رونق تو ماند،نه سوز دردمندان
تا دیده بر گماری، گفتیم اگر شنیدی
۵
صد روز وعده دادی ما را به وصل، جانا
روزی همی شماری، گفتیم اگر شنیدی
۶
جانیست آن لب تو، یک دم بما سپارش
آیین جان سپاری، گفتیم اگر شنیدی
۷
اصل محبت از ما پرسی که: چیست هر دم؟
مهرست و سازگاری، گفتیم اگر شنیدی
۸
گفتی که: اوحدی را روزی بر خود آرم
گویی ولی نیاری، گفتیم اگر شنیدی
نظرات