اوحدی

اوحدی

غزل شمارهٔ ۸

۱

درد سری می‌دهیم باد صبا را

تا برساند به دوست قصهٔ ما را

۲

برسر کویش گذر کند به تانی

با لب لعلش سخن کند به مدارا

۳

پیرهن ما قبا کند به نسیمش

برکند از ما دگر به مژده قبا را

۴

مرهم این ریش کرد نیست، که عمری

سینه سپر بوده‌ایم زخم بلا را

۵

دنیی و دین کرده‌ایم در سر کارش

گردن و سر می‌نهیم تیغ و قفا را

۶

ای بت نامهربان، بیا و بیاموز

از سخن من حدیث مهر و وفا را

۷

پای چنین سرزنشت‌ها چو نداری

دست مزن عاشقان بی سرو پارا

۸

عیب زبونی نه لایقست،گر از خود

دفع ندانست کرد تیغ قضا را

۹

اوحدی، از من بدار دست ملامت

من چه کنم؟ کین ارادتست خدا را

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
امین کیخا
۱۳۹۳/۰۱/۲۱ - ۱۲:۰۴:۱۳
دنیا به عربی یعنی پست و به فارسی در برخی از کتاب های کهن بجای کیهان لغت کهان آمده است که آشکارا یعنی زبونان و پست ها ! البته بیشتر به نظر می رسد اتفاقی باشد این مانستگی و شباهت .