اوحدی

اوحدی

غزل شمارهٔ ۸۰۹

۱

بکوش و روی مگردان ز جور و بارکشی

مگر مراد دل خویش در کنار کشی

۲

چو اختیار دلت عشق روی دلداریست

ضرورتست که جورش به اختیار کشی

۳

به یاد او قدح زهر ناب می‌باید

که همچو شربت شیرین خوشگوار کشی

۴

به هر صفت که میسر شود بکن جهدی

که خویش را به سر کوی آن نگار کشی

۵

ز جاه و دولت دنیا دگر چه میطلبی؟

سعادت تو همین بس که جور یار کشی

۶

اگر به آخر عمر این مراد خواهی یافت

روا بود که همه عمرش انتظار کشی

۷

چو اوحدی دلت ار با گلیست حیف مدار

ز بهر خاطر گل گر جفای خار کشی

تصاویر و صوت

نظرات