اوحدی

اوحدی

غزل شمارهٔ ۸۱۱

۱

ای ترک حور زاده، ز تندی و کودکی

خون دل شکستهٔ ما را چه می‌مکی؟

۲

بگشای زلف و غارت دلها ببین، اگر

از بند زلف دل‌شکن خویش درشکی

۳

مانند گل ز جامه پدیدار میشود

اندام روشن تو ز خوبی و نازکی

۴

هر کس که دید روی ترا نیک روز شد

روزت خجسته باد! که ماهی مبارکی

۵

ترک تو چون کنم؟ که ز ترکی هزار بار

گر تیغ بر سرم شکنی، تاج تارکی

۶

گویی حسود چاره سگالم چها کند؟

گر بشنود دگر که تو با اوحدی یکی

تصاویر و صوت

نظرات