اوحدی

اوحدی

غزل شمارهٔ ۸۶۷

۱

با دل تنگ من از تنگ شکر هیچ مگوی

چون ترا از دل من نیست خبر هیچ مگوی

۲

چند گویی که: حدیث تو به زر نیک شود؟

روی زرین مرا بین و ز زر هیچ مگوی

۳

پیش قند دهن پسته مثال تو ز شرم

چون نبات ار بگذارد ز شکر هیچ مگوی

۴

هر دمی قصهٔ ما را چه ز سر میگیری؟

جان چو در پای تو کردیم ز سر هیچ مگوی

۵

از دهان تو به یک بوسه چو خرسند شدیم

زان دهن جز سخن بوسه دگر هیچ مگوی

۶

من بی‌سود چه گرد تو توانم گشتن؟

گر کمر گرد تو گردد ز کمر هیچ مگوی

۷

سینهٔ اوحدی از عشق تو گر ناله کند

ناوکت را سپرست و به سپر هیچ مگوی

تصاویر و صوت

کلیات اوحدی اصفهانی معروف به مراغی (دیوان - منطق العشاق - جام جم) به کوشش سعید نفیسی - تصویر ۴۸۷

نظرات