اوحدی

اوحدی

غزل شمارهٔ ۸۸۰

۱

با دشمنان ما شد هم خانه آشنایی

کرد از فراق ما را دیوانه آشنایی

۲

روزی هزار نوبت از شمع عارض خود

ما را بسوخت همچون پروانه آشنایی

۳

از زلف و خال مشکین پیوسته بر رخ و لب

هم دام عشق دارد هم دانه آشنایی

۴

ترس خدا ندارد در سینه شهر سوزی

مویی وفا ندارد در شانه آشنایی

۵

آن روز کاشنا شد با من به دلنوازی

گفتم که: زود گردد بیگانه آشنایی

۶

پیمانهٔ‌پر از می در ده، مگر که با ما

پیمان کند چو بیند پیمانه، آشنایی

۷

ای اوحدی، چه حاجت چندین سخن؟ که حرفی

بس، گر چنانکه باشد در خانه آشنایی

تصاویر و صوت

کلیات اوحدی اصفهانی معروف به مراغی (دیوان - منطق العشاق - جام جم) به کوشش سعید نفیسی - تصویر ۴۹۴

نظرات