
اوحدی
غزل شمارهٔ ۹۱
۱
لاله افیون در شراب انداختست
نرگس و گل را خراب انداختست
۲
از ریاحین چرخ در ناف زمین
نافهای مشک ناب انداختست
۳
نغمهٔ شیرین مرغان سحر
شور در مستان خواب انداختست
۴
عندلیب از عشق گل در بوستان
نالهٔ چنگ و رباب انداختست
۵
شرم بادا لاله را! تا از چه روی
پیش ترک من نقاب انداختست؟
۶
بر سر خوان غمش در هر طرف
از دل بریان کباب انداختست
۷
ترک من تیری نیندازد خطا
خود چه گفتم؟ کی صواب انداختست؟
۸
سرو مرد قامت او نیست، لیک
خر بسی خر در خلاب انداختست
۹
عشقبازان در بهشتند،اوحدی
زهد ما را در عذاب انداختست
۱۰
زود پوسد جامهٔ پرهیز ما
کین قصب بر ماهتاب انداختست
نظرات