
اوحدی
بخش ۱۱۱ - در تحقیق زیارت قبور
۱
نور با جان اگر چه همرنگست
با تنش نیز صحبتی تنگست
۲
سوی این روشنی همی پویند
این زیارت که خلق میگویند
۳
گر ازین نور اثر ندیدی عام
استخوان را چگونه بردی نام؟
۴
تن پاک ار ز جان جدا باشد
نه که بیرحمت خدا باشد
۵
نافه از مشک اگر تهی سازند
بوی خوش چون دهد نیندازند
۶
گل که با گل نشست خویشی یافت
بر سر آمد که قدر و بیشی یافت
۷
صدف آخر نه هم ز صحبت در
گشت غزاز رنگ چهرهٔ غر؟
۸
مسجدی کندرو نماز کنند
درش از احترام باز کنند
۹
قالبی از سر نیاز و یقین
سالها سر نهاده بر خط دین
۱۰
عقل را کرده بنده فرمانی
با دل و جان درست پیمانی
۱۱
گر چه از دیدهها نهان گردد
خاک او قبلهٔ جهان گردد
۱۲
روح او حاضرست و داننده
کام هر کس بدو رساننده
۱۳
تو که در حق مرده این گویی
زندگان را چرا نمیجویی؟
۱۴
به مقامات عارفان کن کار
به کرامات واصلان اقرار
تصاویر و صوت


نظرات