
اوحدی
بخش ۵۰ - غزل
۱
چو با من رای پیوندی نداری
دلم سیر آمد از پیوند و یاری
۲
نه خوی آن که از من عذر خواهی
نه بوی آن که بر من رحمت آری
۳
سرم شد خیره، تا کی ناامیدی؟
دلم شد تیره، تا کی بردباری؟
۴
رخت چندان جفا کردست بر من
که گر بعضی بگویم شرم داری
۵
گهی در پای عشقم میدوانی
گهی در دست هجرم میگذاری
۶
نخواهم داشت دست از دامن تو
اگر خود بر سرم شمشیر باری
۷
من از عشق تو با غمهای دلسوز
من از هجر تو در شبهای تاری
تصاویر و صوت

نظرات