اوحدی

اوحدی

بخش ۵۷ - غزل

۱

همانا با منت یاری همین بود

فغان و گریه و زاری همین بود

۲

مرا گفتی که: یاری مهربانم

زهی! نامهربان، یاری همین بود؟

۳

به دام من در افتادی و حالی

برون جستی و پنداری همین بود

۴

زدی لاف از وفاداری همیشه

چه میگویی؟وفاداری همین بود؟

۵

به مهرم یاد میکردی ازین پیش

کنون یادم نمی‌اری، همین بود؟

۶

تنم بیمار بود از غم همیشه

دوا کردی و بیماری همین بود؟

۷

به دلداری تو با من عهد کردی

کنون آن عهد و دلداری همین بود؟

تصاویر و صوت

کلیات اوحدی اصفهانی معروف به مراغی (دیوان - منطق العشاق - جام جم) به کوشش سعید نفیسی - تصویر ۵۴۱

نظرات