پروین اعتصامی

پروین اعتصامی

قصیدهٔ شمارهٔ ۱

۱

ای دل عبث مخور غم دنیا را

فکرت مکن نیامده فردا را

۲

کنج قفس چو نیک بیندیشی

چون گلشن است مرغ شکیبا را

۳

بشکاف خاک را و ببین آنگه

بی مهری زمانهٔ رسوا را

۴

این دشت، خوابگاه شهیدانست

فرصت شمار وقت تماشا را

۵

از عمر رفته نیز شماری کن

مشمار جدی و عقرب و جوزا را

۶

دور است کاروان سحر زینجا

شمعی بباید این شب یلدا را

۷

در پرده صد هزار سیه کاریست

این تند سیر گنبد خضرا را

۸

پیوند او مجوی که گم کرد است

نوشیروان و هرمز و دارا را

۹

این جویبار خرد که می‌بینی

از جای کنده صخرهٔ صما را

۱۰

آرامشی ببخش توانی گر

این دردمند خاطر شیدا را

۱۱

افسون فسای افعی شهوت را

افسار بند مرکب سودا را

۱۲

پیوند بایدت زدن ای عارف

در باغ دهر حنظل و خرما را

۱۳

زاتش بغیر آب فرو ننشاند

سوز و گداز و تندی و گرما را

۱۴

پنهان هرگز می‌نتوان کردن

از چشم عقل قصهٔ پیدا را

۱۵

دیدار تیره‌روزی نابینا

عبرت بس است مردم بینا را

۱۶

ای دوست، تا که دسترسی داری

حاجت بر آر اهل تمنا را

۱۷

زیراک جستن دل مسکینان

شایان سعادتی است توانا را

۱۸

از بس بخفتی، این تن آلوده

آلود این روان مصفا را

۱۹

از رفعت از چه با تو سخن گویند

نشناختی تو پستی و بالا را

۲۰

مریم بسی بنام بود لکن

رتبت یکی است مریم عذرا را

۲۱

بشناس ایکه راهنوردستی

پیش از روش، درازی و پهنا را

۲۲

خود رای می‌نباش که خودرایی

راند از بهشت، آدم و حوا را

۲۳

پاکی گزین که راستی و پاکی

بر چرخ بر فراشت مسیحا را

۲۴

آنکس ببرد سود که بی انده

آماج گشت فتنهٔ دریا را

۲۵

اول بدیده روشنئی آموز

زان پس بپوی این ره ظلما را

۲۶

پروانه پیش از آنکه بسوزندش

خرمن بسوخت وحشت و پروا را

۲۷

شیرینی آنکه خورد فزون از حد

مستوجب است تلخی صفرا را

۲۸

ای باغبان، سپاه خزان آمد

بس دیر کشتی این گل رعنا را

۲۹

بیمار مرد بسکه طبیب او

بیگاه کار بست مداوا را

۳۰

علم است میوه، شاخهٔ هستی را

فضل است پایه، مقصد والا را

۳۱

نیکو نکوست، غازه و گلگونه

نبود ضرور چهرهٔ زیبا را

۳۲

عاقل بوعدهٔ برهٔ بریان

ندهد ز دست نزل مهنا را

۳۳

ای نیک، با بدان منشین هرگز

خوش نیست وصله جامهٔ دیبا را

۳۴

گردی چو پاکباز، فلک بندد

بر گردن تو عقد ثریا را

۳۵

صیاد را بگوی که پر مشکن

این صید تیره روز بی آوا را

۳۶

ای آنکه راستی بمن آموزی

خود در ره کج از چه نهی پا را

۳۷

خون یتیم در کشی و خواهی

باغ بهشت و سایهٔ طوبی را

۳۸

نیکی چه کرده‌ایم که تا روزی

نیکو دهند مزد عمل ما را

۳۹

انباز ساختیم و شریکی چند

پروردگار صانع یکتا را

۴۰

برداشتیم مهرهٔ رنگین را

بگذاشتیم لؤلؤ لالا را

۴۱

آموزگار خلق شدیم اما

نشناختیم خود الف و با را

۴۲

بت ساختیم در دل و خندیدیم

بر کیش بد، برهمن و بودا را

۴۳

ای آنکه عزم جنگ یلان داری

اول بسنج قوت اعضا را

۴۴

از خاک تیره لاله برون کردن

دشوار نیست ابر گهر زا را

۴۵

ساحر، فسون و شعبده انگارد

نور تجلی و ید بیضا را

۴۶

در دام روزگار ز یکدیگر

نتوان شناخت پشه و عنقا را

۴۷

در یک ترازو از چه ره اندازد

گوهرشناس، گوهر و مینا را

۴۸

هیزم هزار سال اگر سوزد

ندهد شمیم عود مطرا را

۴۹

بر بوریا و دلق، کس ای مسکین

نفروختست اطلس و خارا را

۵۰

ظلم است در یکی قفس افکندن

مردار خوار و مرغ شکرخا را

۵۱

خون سر و شرار دل فرهاد

سوزد هنوز لالهٔ حمرا را

۵۲

پروین، بروز حادثه و سختی

در کار بند صبر و مدارا را

تصاویر و صوت

دیوان پروین اعتصامی - تصویر ۱۰
دیوان اشعار پروین اعتصامی به کوشش دکتر حسن احمدی گیوی با مقدمهٔ ملک‌الشعرای بهار - تصویر ۵۲

نظرات

user_image
ف-ش
۱۳۸۷/۰۲/۱۳ - ۲۰:۵۴:۴۶
1-بیت40 بگذاشتیم لؤلؤ لا لا را درست است2-ابیات زیر حکایت از دید عرفانی وبلند پروین دارد:انباز ساختیم وشریکی چندپروردگار صانع یکتا راآموزگارخلق شدیم امانشناختیم خود الف وبا رابت ساختیم در دل وخندیدیمبر کیش بد برهمن وبودا را
پاسخ: با تشکر از شما، در مورد شماره 1 کلمه‌ی «لل» با صورت درست آن «لؤلؤ» جایگزین شد.
user_image
سارا کرمونی
۱۳۸۹/۱۲/۱۶ - ۱۰:۲۶:۴۷
قصیده ی بسیار زیبا و قشنگیهبه عنوان یک محصل رشته ی ادبیات ابیات 41 به بعد را خیلی دوست دارم
user_image
مهلا
۱۳۹۰/۱۱/۰۱ - ۰۸:۵۵:۳۴
قصیده ای فوق العاده بود .و موعظه های زیادی از این قصیده گرفتم.
user_image
Faisal
۱۳۹۱/۰۶/۱۹ - ۰۱:۴۲:۴۶
خیلی زیبا و عالی
user_image
سعید
۱۳۹۱/۱۰/۰۲ - ۰۶:۳۸:۴۹
بسیار زیبا بود. تشکر از لطفتون به خاطر قرار دادن این اشعار فوق العاده زیبا و پر معنی شاعران بزرگ*
user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۲/۰۷ - ۱۶:۱۱:۲۱
بیم ، هراس و ترس می باشد اما بیمه از ان ریشه نیست و فارسی نیست و هندی می باشد
user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۲/۰۸ - ۰۴:۲۰:۳۴
در اوستا واژه( این) را ایتا میگفته اند که با it انگلیسی یکیست ( ان )را اوته می گفته اند
user_image
سلمان نایین
۱۳۹۲/۰۳/۰۲ - ۰۲:۲۷:۴۶
بسیار قسنگ بود
user_image
سلمان نایین
۱۳۹۲/۰۳/۰۲ - ۰۲:۲۸:۴۷
سلام بسیار زیبا بود
user_image
ناشناس
۱۳۹۳/۰۲/۲۸ - ۱۱:۱۵:۴۴
سلام خیلی لذت بردم
user_image
جاوید
۱۳۹۳/۱۱/۳۰ - ۰۶:۴۳:۳۴
من برداشتم اینه که مخاطب اصلی این شعر اول همسر خانوم پروین هست و بعد خود ایشان و نهایتا درسی برای عام.
user_image
جاوید
۱۳۹۳/۱۱/۳۰ - ۰۷:۳۶:۴۳
برداشت من اینه که مخاطب اصلی این شعر همسر خانوم پروین هست . بعد خود ایشان و نهایتا درسی برای عام. هرکس با این برداشت موافقه پیام بزاره
user_image
کمال
۱۳۹۴/۰۳/۲۳ - ۱۳:۳۵:۵۶
باسلام وشب بخیرنکته ای رولازم میدونم دررابطه بااین قصیده درج کنم که حتی شایدهیچ ربطی به ان نداشته باشد،البته موضوع قابله ربط اینه که مادرمحله خودمان بزرگراهی داریم که به پروین اعتصامی معروف است(اصفهان)وبازبوستانی هم درمحدوده همین بزگراه میباشدکه یک مجسمه باهمان جوانی ویک روسری برسرازاین شاعردرمقابل این جای تفریحی بیاداین شاعربناء نهاده اند،،،،،،،،،بهر،،،حال یاداین شاعرایرانی مونءث یادباد.شب خوش
user_image
مهدی
۱۳۹۵/۰۱/۱۸ - ۰۱:۴۸:۳۷
انقدر زیباست اشک آدم درمیاد که ما چه آدمایی داشتیم با چه نبوغی
user_image
روفیا
۱۳۹۵/۰۱/۱۸ - ۰۳:۳۰:۰۰
پیوند بایدت زدن ای عارفدر باغ دهر حنظل و خرما را
user_image
روفیا
۱۳۹۵/۰۱/۱۸ - ۰۳:۳۰:۵۵
حنظل هندوانه ابوجهل است که مزه تلخی دارد.
user_image
سید علی میرعلایی
۱۳۹۸/۰۹/۲۹ - ۱۶:۴۲:۰۲
مریم بسی بنام بود لکنرتبت یکی است مریم عذرا رااشاره به آیه 42 سوره آل عمران داردإِذْ قَالَتِ الْمَلَائِکَةُ یَا مَرْیَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاکِ وَطَهَّرَکِ وَاصْطَفَاکِ عَلَیٰ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ
user_image
زینب مسلم زاده
۱۳۹۹/۰۳/۰۵ - ۱۸:۴۰:۱۶
من معنی کلمه صما را نمی دانستم(صفت) [عربی: صمّاء] [قدیمی] سخت؛ محکم: صخرۀ صما.
user_image
مهر
۱۳۹۹/۰۶/۱۸ - ۱۷:۲۲:۱۸
متاسفانه خواننده در بیت یازدهم کلمه‌ی «مَرکب» را اشتباه خوانده‌اند! و مفهوم بیت را غلط کرده‌اند.
user_image
مسعود سعد
۱۳۹۹/۰۷/۱۷ - ۰۰:۴۱:۰۰
فعلن مفاعلن فعلاتن مفاعلن
user_image
علیزاده
۱۴۰۰/۰۲/۱۳ - ۱۸:۲۷:۲۵
ای دوست، تا که دسترسی داریحاجت بر آر اهل تمنا رازیراک جستن دل مسکینانشایان سعادتی است توانا را
user_image
جهن یزداد
۱۴۰۱/۰۳/۲۲ - ۲۳:۰۹:۵۸
از خاک تیره لاله برون کردندشوار نیست ابر گهر زا را بت ساختیم در دل و خندیدمبر کیش بد برهمن و بودا را ای چرخ چگونه  این ازاد زن  دانشمند را به نوجوانی بردی
user_image
محمود ترکاشوند
۱۴۰۲/۱۱/۲۱ - ۰۸:۰۴:۲۳
زمان را رسید است پروین که مینامد به تدوین در خواب بود قافل از زمانه، هشیارش کند پروین که روز کار است و عمل در شب خوابست  ندا را در زمان و تاریخ به عارفان چو پروین کردگار ملک و میعاد نشانه در تب شعر از اشارات که مهدی موعود به تقدیرش نشسته راه دیرین به ابیات زیبا نمایان است این معما  که در باز شد ،تقوا و ایمان مایه ره کند راز پروین  پریشانی دنیا به منجی هم زده فتنه چو دریا گر منجی رها کند جان را ز فتنه بخیزد،پروین داده بر او نشانه را درست و بر جا و نهان شد به اسرار الهی رازها را میان شعر و خط پروین
user_image
آسمان آبی
۱۴۰۲/۱۲/۱۶ - ۱۶:۱۹:۱۴
اشعار پروین بسیار دلنشین هستن.