پروین اعتصامی

پروین اعتصامی

قصیدهٔ شمارهٔ ۲

۱

کار مده نفس تبه کار را

در صف گل جا مده این خار را

۲

کشته نکودار که موش هوی

خورده بسی خوشه و خروار را

۳

چرخ و زمین بندهٔ تدبیر تست

بنده مشو درهم و دینار را

۴

همسر پرهیز نگردد طمع

با هنر انباز مکن عار را

۵

ای که شدی تاجر بازار وقت

بنگر و بشناس خریدار را

۶

چرخ بدانست که کار تو چیست

دید چو در دست تو افزار را

۷

بار وبال است تن بی تمیز

روح چرا می‌کشد این بار را

۸

کم دهدت گیتی بسیاردان

به که بسنجی کم و بسیار را

۹

تا نزند راهروی را بپای

به که بکوبند سر مار را

۱۰

خیره نوشت آنچه نوشت اهرمن

پاره کن این دفتر و طومار را

۱۱

هیچ خردمند نپرسد ز مست

مصلحت مردم هشیار را

۱۲

روح گرفتار و بفکر فرار

فکر همین است گرفتار را

۱۳

آینهٔ تست دل تابناک

بستر از این آینه زنگار را

۱۴

دزد بر این خانه از آنرو گذشت

تا بشناسد در و دیوار را

۱۵

چرخ یکی دفتر کردارهاست

پیشه مکن بیهده کردار را

۱۶

دست هنر چید، نه دست هوس

میوهٔ این شاخ نگونسار را

۱۷

رو گهری جوی که وقت فروش

خیره کند مردم بازار را

۱۸

در همه جا راه تو هموار نیست

مست مپوی این ره هموار را

تصاویر و صوت

دیوان پروین اعتصامی - تصویر ۱۳۸
دیوان اشعار پروین اعتصامی به کوشش دکتر حسن احمدی گیوی با مقدمهٔ ملک‌الشعرای بهار - تصویر ۶۱

نظرات

user_image
ناشناس
۱۳۸۷/۰۲/۱۴ - ۰۹:۱۳:۳۰
هوپروین همانند عرفا نفس انسان را در شکل گسترده دیده است بسیاری از مردم تصور میکنند نفس فقط چند غریزه ومیل شناخته شده است در حالیکه اهل معرفت نفس را همان خود کاذب وعاریتی میدانند که ممکن است همه اعمال انسان را اعم از نیک وبد در کنترل داشته باشد بنا براین اینگونه قصاید ازجنبه دعوت( ضمنی) به خودآگاهی یا خود شناسی اهمیت دارد ودر عین انسان را نسبت به امور نفسانی شناخته شده که زیان فردی واجتماعی دارد هشدار میدهد وجادارد که مورد توجه همگان از خاص وعام باشد
user_image
مهران
۱۳۹۶/۰۳/۰۴ - ۰۸:۵۸:۴۹
**رو گهری جوی که وقت فروشخیره کند مردم بازار را**این آخره حرفه
user_image
مجتبی
۱۴۰۱/۰۷/۱۵ - ۰۸:۰۷:۴۲
میتوان گفت در این شعر بانو اعتصامی نفس، شیطان را و خطرات آن را به خوبی به تصویر کشیده، و همچنین راه درمان آن را نیز گفته، از همان شروع شعر "کارمده نفس تبه کار را ، در صف گل جا مده این خار را" به خوبی روح پاک و مقدس آدمی را نمایان کرده، چرا که تمامیه انسان ها روحشان مقدس و از حضرت حق میباشد، در ظرفیت آدمی و در وجود آدمی درست نیست که "نفس" و "تبه" را به خود راه بدهد. و در ادامه به اذیت شدن روح در این دنیا اشاره میکند که میگوید: " بار وبال است تن بی تمیز / روح چرا می‌کشد این بار را" چرا که آدمی به شدت پیرو نفس خود است، این باعث اذیت شدن روح میشود، و از اواسط شعر به بعد، نصیحت میکند آدمی را که هرچه اهرمن نوشت ( یعنی نفس را راه نده ) پاره کن و بدان گوش مکن چرا که چیزی جز تیرگی و ملامت عایدت نمی شود و تأکید میکند که دل خود را از هرگونه نفس دور بنماییم.