
پروین اعتصامی
قصیدهٔ شمارهٔ ۲۵
۱
ای بی خبر ز منزل و پیش آهنگ
دور از تو همرهان تو صد فرسنگ
۲
در راه راست، کج چه روی چندین
رفتار راست کن، تو نهای خرچنگ
۳
رخسار خویش را نکنی روشن
ز آیینهٔ دل ار نزدایی زنگ
۴
چون گلشنی است دل که در آن روید
از گلبنی هزار گل خوش رنگ
۵
در هر رهی فتاده و گمراهی
تا نیست رهبرت هنر و فرهنگ
۶
چشم تو خفته است، از آن هر کس
زین باغ سیب میبرد و نارنگ
۷
این روبهک به نیت طاوسی
افکنده دم خویش به خم رنگ
۸
بازیچههاست گنبد گردان را
نامی شنیدهای تو ازین شترنگ
۹
در دام بسته شبرو چرخت سخت
در بر گرفته اژدر دهرت تنگ
۱۰
انجام کار در فکند ما را
سنگیم ما و چرخ چو غلماسنگ
۱۱
خار جهان چه میشکنی در چشم
بر چهره چند میفکنی آژنگ
۱۲
سالک به هر قدم نفتد از پا
عاقل ز هر سخن نشود دلتنگ
۱۳
تو آدمی نگر که بدین رتبت
بیخود ز باده است و خراب از بنگ
۱۴
گوهرفروش کان قضا، پروین
یک ره گهر فروخته، صد ره سنگ
تصاویر و صوت


نظرات