پروین اعتصامی

پروین اعتصامی

قصیدهٔ شمارهٔ ۴۲

۱

همی با عقل در چون و چرائی

همی پوینده در راه خطائی

۲

همی کار تو کار ناستوده است

همی کردار بد را میستائی

۳

گرفتار عقاب آرزوئی

اسیر پنجهٔ باز هوائی

۴

کمین گاه پلنگ است این چراگاه

تو همچون بره غافل در چرائی

۵

سرانجام، اژدهای تست گیتی

تو آخر طعمهٔ این اژدهائی

۶

ازو بیگانه شو، کاین آشنا کش

ندارد هیچ پاس آشنائی

۷

جهان همچون درختست و تو بارش

بیفتی چون در آن دیری بپائی

۸

ازین دریای بی کنه و کرانه

نخواهی یافتن هرگز رهائی

۹

ز تیر آموز اکنون راستکاری

که مانند کمان فردا دوتائی

۱۰

بترک حرص گوی و پارسا شو

که خوش نبود طمع با پارسائی

۱۱

چه حاصل از سر بی فکرت و رای

چه سود از دیدهٔ بی روشنائی

۱۲

نهنگ ناشتا شد نفس، پروین

بباید کشتنش از ناشتائی

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
اهورا
۱۳۹۰/۰۹/۲۰ - ۲۳:۵۴:۴۰
درود. خیلی شعر زیبایی بود. سپاس
user_image
شاهرخ شرافت
۱۳۹۲/۰۷/۲۹ - ۱۱:۳۱:۲۱
درود به روان پاک این بانوی فرهیخته.وسپاس از شما عزیزان گرانمایه و اهل علم و ادب که چنین مجموعه پر باری را گرد آوری نموده اید.پاینده و سرافراز باشید.