پروین اعتصامی

پروین اعتصامی

شمارهٔ ۱۳۳ - گل و شبنم

۱

گلی، خندید در باغی سحرگاه

که کس را نیست چون من عمر کوتاه

۲

ندادند ایمنی از دستبردم

شکفتم روز و وقت شب فسردم

۳

ندیدندم به جز برگ و گیا، روی

نکردندم به جز صبح و صبا، بوی

۴

در آغوش چمن، یکدم نشستم

زمان دلربائی، دیده بستم

۵

ز چهرم برد گرما، رونق و تاب

نکرده جلوه، رنگم شد چو مهتاب

۶

نه صحبت داشتم با آشنائی

نه بلبل در وثاقم زد صلائی

۷

اگر دارای سود و مای بودم

عروس عشق را پیرایه بودم

۸

اگر بر چهره‌ام تابی فزودند

بدین تردستی از دستم ربودند

۹

ز من، فردا دگر نام و نشان نیست

حساب رنگ و بوئی، در میان نیست

۱۰

کسی کو تکیه بر عهد جهان کرد

درین سوداگری، چون من زیان کرد

۱۱

فروزان شبنمی، کرد این سخن گوش

بخندید و ببوسیدش بناگوش

۱۲

بگفت، ای بی‌خبر، ما رهگذاریم

بر این دیوار، نقشی می‌نگاریم

۱۳

من آگه بودم از پایان این کار

ترا آگاه کردن بود دشوار

۱۴

ندانستی که در مهد گلستان

سحر خندید گل، شب گشت پژمان

۱۵

تو ماندی یک شبی شاداب و خرم

نمیماند به جز یک لحظه شبنم

۱۶

چه خوش بود ار صفای ژاله میماند

جمال یاسمین و لاله میماند

۱۷

جهان، یغما گر بس آب و رنگ است

مرا هم چون تو وقت، ایدوست، تنگ است

۱۸

من از افتادن خود، خنده کردم

رخ گلبرگ را تابنده کردم

۱۹

چو اشک، از چشم گردون افتادم

به رخسار خوش گل، بوسه دادم

۲۰

به گل، زین بیشتر زیور چه بخشد

بشبنم، کار ازین بهتر چه بخشد

۲۱

اگرچه عمر کوتاهم، دمی بود

خوشم کاین قطره، روزی شبنمی بود

۲۲

چو بر برگ گلی، یکدم نشستم

ز گیتی خوشدلم، هر جا که هستم

۲۳

اگرچه سوی من، کسرا نظر نیست

کسی را، خوبی از من بیشتر نیست

۲۴

نرنجیدم ز سیر چرخ گردان

درونم پاک بود و روی، رخشان

۲۵

چو گفتندم بیارام، آرمیدم

چو فرمودند پنهان شو، پریدم

۲۶

درخشیدم چو نور اندر سیاهی

برفتم با نسیم صبحگاهی

۲۷

نه خندیدم به بازیهای تقدیر

نه دانستم چه بود این رمز و تفسیر

۲۸

اگرچه یک نفس بودیم و مردیم

چه باک، آن یک نفس را غم نخوردیم

۲۹

بما دادند کالای وجودی

که برداریم ازین سرمایه سودی

تصاویر و صوت

دیوان پروین اعتصامی - تصویر ۲۳۸
دیوان اشعار پروین اعتصامی به کوشش دکتر حسن احمدی گیوی با مقدمهٔ ملک‌الشعرای بهار - تصویر ۲۹۵

نظرات

user_image
منصور محمدزاده
۱۳۸۹/۰۹/۰۴ - ۰۴:۵۶:۳۹
خواهشمند است مورد زیر را تصحیح فرمایید:نادرست:چو اشک، از چشم گردون افتادمبه رخسار خوش گل، بوسه دادمدرست:چو اشک، از چشم گردون اوفتادمبه رخسار خوش گل، بوسه دادم
user_image
حامد مهدوی دوست
۱۳۹۲/۰۸/۰۶ - ۱۲:۲۰:۵۵
آقای منصور محمدزاده موافقم. ممنون