پروین اعتصامی

پروین اعتصامی

شمارهٔ ۱۸۱ - جوجهٔ نافرمان شاعر نامشخص

دوست گرامی آقای رضا سیمی این شعر را برای گنجور ارسال کرده‌اند که به گفتهٔ ایشان در کتابهای فارسی بچه‌ها چاپ شده بوده و بزرگترها از آن خاطره دارند و طبق نقل ایشان شاعر آن خانم اعتصامی است. منتهی برای این انتساب هنوز مدرک معتبری پیدا نکرده‌ایم.

۲

گفت با جوجه مرغکی هشیار

که ز پهلوی من مرو به کنار

۳

گربه را بین که دم علم کرده

گوشها تیز و پشت خم کرده

۴

چشم خود تا به هم زنی بردت

تا کله چرخ داده‌ای خوردت

۵

جوجه گفتا که مادرم ترسوست

به خیالش که گربه هم لولوست

۶

گربه حیوان خوش خط و خالیست

فکر آزار جوجه هرگز نیست

۷

سه قدم دورتر شد از مادر

آمدش آنچه گفته بود به سر

۸

گربه ناگاه از کمین برجست

گلوی جوجه را به دندان خست

۹

برگرفتش به چنگ و رفت چو باد

مرغ بیچاره از پی‌اش افتاد

۱۰

گربه از پیش و مرغ از دنبال

ناله‌ها کرد زد بسی پر و بال

۱۱

لیک چون گربه جوجه را بربود

نالهٔ مادرش ندارد سود

۱۲

گر تضرع کند و گر فریاد

جوجه را گربه پس نخواهد داد

تصاویر و صوت

فارسی برای کلاس دوم دبستان - لیلی ایمن ( آهی ) - حسن انوری - تصویر ۱۷۷

نظرات

user_image
ناشناس
۱۳۹۰/۰۸/۱۵ - ۰۱:۰۵:۴۸
از زمان طفولیت این شعر را دوست داشته ام . الان فرزندی دارم به مثابه این جوجه . و گربه های زیادی زاده و رشد کرده اند. من مشابه مادر جوجه هستم و این جوجه این درک را ندارد
user_image
حسن آقا
۱۳۹۱/۰۵/۲۷ - ۱۰:۵۹:۳۰
با سلاماین شعر در کتاب های فارسی زمان قدیم چاپ شده بود اما شاعر آن مرحوم ایرج میرزا قید شده بود . همان که در مجموعه معظم شما جایش بسیار خالی است.
user_image
ناشناس
۱۳۹۱/۰۹/۱۸ - ۰۵:۴۳:۵۹
همین قدر بگویم که این شعر از کودکی آنقدر در من تاثیر داشت که اکنون نیز برای دانش آموزانم می خوانم تا لذت ببرند و پند بگیرند.معلمی 55 ساله از کرج
user_image
نا
۱۳۹۱/۱۱/۱۹ - ۲۱:۴۳:۳۷
حکایتی قدیمی است عزیز فرزند، چرا از تجربه بزرگتر پند نمیگیری ؟ حتما" باید سرت بیاد" بیا و از اونه که سرشون اومده بشنو و بپذیر، بد نمی بینی
user_image
دانش اموز
۱۳۹۱/۱۲/۰۹ - ۰۱:۰۱:۳۰
واقعا که پروین اعتصامی شاعر فرهیخته و خوش ذوقی بوده است وباید از نتیجه داستان عبرت گرفت
user_image
کلمرتضی
۱۳۹۲/۰۳/۱۶ - ۰۸:۵۶:۵۵
روانش شاد پروین اعتصامیدبیر بازنشسته ای هستم واز این شعر لذت میبرم وهر از چند گاهی آنرا زم زمه میکنم و خاطرات گودکی برایم متصور میشود . از ترس گربه با خانواده به خارج پناه آورده ام چون یکی از جوجه هایم را در ایران گربه ربود وناچار بقیه را نجات دادم وهمیشه با خود می گویمهر وقت از آشیانۀ خود یاد میکنم نفرین به خانواده صیادمیکنمتو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل !
user_image
شروین پاداش‌پور
۱۳۹۲/۰۳/۱۶ - ۱۱:۱۴:۰۱
با سلام همه ی نظر ها رو خوندم .برای جوجه ی "کلمرتضی" متأسفم . اما تا تعریفمون از گربه چی و "کی" باشه !!فقط نمی دونم اگر منظور ایشون در لفافه بود (امیدوارم اینطور نبوده باشه) چرا گربه رو مثال زدن؟ تا جایی که می دونم ،گربه ی واقعی و اصولا" حیوانات شکارچی، تا گرسنه نباشن شکار نمی کن. ولی ددهای انسان نما ..........!!و ما جوجه های زیادی داشتیم که اسیر و شکار این موجودات خبیث(از هر نوعی) شدن.با احترام به همه ی نظرها .
user_image
یک دوست
۱۳۹۲/۰۹/۱۲ - ۰۴:۱۸:۱۶
با احترام به همه عقاید دوستان و تاسف از ناکامی هابه نظر این حقیر گربه پروین همان زمانه است که ما جوجه ها به زیبایی آن دلبسته ایم و تا چشم به هم بزنیم زمانه عمر ما را در ربوده و دیگر باز نخواهیم گشت
user_image
احمدی
۱۳۹۲/۱۲/۰۴ - ۰۰:۳۷:۳۹
کلاس فارسی سال دوم ابتدائی سال تحصیلی 44-45 دبستان دولتی حکمت در تبریز .واقعا برای ما بچه ها این شعر ملموس بود چون آن زمان در بیشتر خانه ها مرغ نگهداری میکردند و بعداز چاق وچله شدن آنرا می بریدند.مثل امروز نبود که توی هر محلی مغازه مرغ فروشی باشد. بعضی خانه ها (البته خیلی کم) جوجه هم می گرفتند. افسوس که حالا بجای این شعر ها چی توی کتابهای درسی بچه ها می گنجانند.
user_image
میمند
۱۳۹۳/۰۵/۲۵ - ۲۳:۲۵:۵۲
اینقدر شعر را دوست دارم که برای هم کارانم همیشه تکرار میکنم ویاد مدرسه صخره ای روستای میمند شهربابک میافتم
user_image
محمدامین عبدالهی
۱۳۹۳/۱۱/۲۴ - ۰۹:۳۷:۴۵
من همان جوجه ی هشت ساله هستم و تصمیم گرفتم به حرف پدر و مادرم گوش بدهم.
user_image
خ.خ
۱۳۹۳/۱۲/۰۵ - ۱۴:۵۴:۰۵
با تشکر از زحمات شما. من خاطرۀ خیلی خوبی از این شعر دارم و از کودکی برای بچه هایم این شعر را می خواندم . شکر خدا بچه هایم الان فوق لیسانس گرفته اند و فرزند گوچک من هم الان دانشجو هست. و این خاطرات نه تنها برای من، که برای آنها نیز خاطره انگیزست.
user_image
ناشناس
۱۳۹۴/۰۱/۲۲ - ۰۳:۲۱:۰۵
پروین اعتصامی یا ایرج میرزا؟
user_image
سید غبدالرضا بلادی
۱۳۹۴/۰۲/۰۴ - ۰۱:۵۱:۴۲
چقدر شعر حکیمانه ودلسوزانه ودل نشینیست. ایکاش هنوز هم درکتابها اینگونه قصه های خوب وروحبخش را میدیدیم تا مردم از کتاب و کتابخواندن واز حکمت و انسانیت واز دین ومعنویت زده نمیشدند و راه خشونت را، بجای مهر و عطوفت پیش نمیگرفتنآخر انصاف بدهید آیا این خزعبلاتی که امروزه در کتابها نوشته میشود مفیدتر هست یا امثال این شعر دلنواز؟؟ خب چرا ؟ چرا؟ چرا؟
user_image
سید علی شاه زاده احمدی
۱۳۹۴/۰۳/۳۰ - ۰۶:۰۰:۰۴
جدا جالب بود توانستم این شعر که در زمان‌تحصیل در کتاب فارسی خوانده بودم توانستم پیدا کنم اما بنطرم اخرش بیتیست که برای انکه بچهابحرف مادر گوش دهند نیم بیت اول یادم نیست اما دوم . بچه جان حرف مادرت بشنو بوده که در اینجا ندیدم با تشکر فراوان از زحمات بسیار ارزنده شما
user_image
سید علی شاه زاده احمدی
۱۳۹۴/۰۳/۳۰ - ۰۶:۰۲:۴۳
اخر شعر بچه جان حرف مادرت بشنو را ندیدم با سپاس
user_image
سید علی شاه زاده احمدی
۱۳۹۴/۰۳/۳۰ - ۰۶:۰۷:۵۸
چرا شعر کامل نیست اخر شعر. بچه جان حرف مادرت بشنو نیست
user_image
ناآشنا
۱۳۹۴/۰۳/۳۰ - ۰۶:۴۰:۵۷
احمدی جان اینقدر اصرار نفرماآنچه میگویی از ایرج میرزاستبه علی گفت مادرش روزی که بترس و کنار حوض مرورفت و افتاد ناگهان در حوض بچه جان حرف مادر‌ت بشنونا آشنا
user_image
ناشناس
۱۳۹۴/۰۴/۱۶ - ۱۱:۱۴:۲۱
این شعر برا عباس یمینی شریف
user_image
پروین اعت......
۱۳۹۴/۰۵/۰۴ - ۰۴:۳۰:۵۳
گفت با جوجه مرعکی هوشیار که زه پهلوی من مرو به کنارچون که بار دگر دراین تهران قهتی مرغ و جوجه هست عیان چشم خود تا بهم زنی رفته ای توی دیگ زود پز پخته ای تا بود برقرار این کمپود هست از به ما خطر موجود...جوجه گفتا که مادرم ترسوست بخیالش که ادمی لولوستدو قدم دورتر شد از مادر جوجه دزدی درآمد از سنگر...مادرش ناله اش شنید از دور گفت ورپرده چشمت کور تا بدانی که گفته مادر هست از هر سخن بهتر درود بر جمیع شاعرها . و پدر و مادران داغ دار . اهواز
user_image
سعید
۱۳۹۴/۰۵/۰۸ - ۱۶:۲۳:۳۶
دوستانی که این حاشیه را می خوانید لطف کرده به احترام خانم پروین اعتصامی این شعر را به نسل بعد ما ن سینه به سینه انتقال دهیم . دورود بر همگان
user_image
مصطفی عبدالهی
۱۳۹۴/۰۵/۲۰ - ۰۳:۲۰:۴۵
عالی بود.
user_image
میاحیان
۱۳۹۴/۰۷/۱۳ - ۱۴:۳۷:۴۳
با سلام و درود به تمام عزیزان . با تمام عزت و احترامی که به خانم پروین اعتصامی دارم این سروده با خط نستعلیق در کتاب فارسی کلاس سوم در سال 1348 از آقای عباس یمنی شریف چاپ شده و در حال حاضر بعد 44سال آن را حفظم به این دلیل که مجبور به حفظ شعر بودیم .و چه زیبا بودند حفظیاتمان. اه از زمان از دست رفته
user_image
بهرام سجادیان
۱۳۹۴/۰۹/۲۹ - ۱۰:۵۷:۳۰
چند روزی میشه این شعر فکر مرا مشغول کرده. درست موضوع نفوذ و خوش خط خالی ارباب آل سعود و تمام دولتهای دست نشانده منطقه افتادم . پیر حکیم و فرزانه مردم ایران حضرت آقا و مولای در دسترس شیعیان جهان سید علی چقدر هشیار و بیداره که قبل از شکل گیری هر توطعه ای مارا هوشیار میسازد حفظهم الله.
user_image
فروغ
۱۳۹۴/۱۱/۰۸ - ۰۳:۲۹:۲۷
سلام. روانی کلام و فصاحت سعدی‌وار شعر، نشان ا ن است که بایست از ایرج میرزا باشد. مطمئناً از پروین نیست.
user_image
ناشناس
۱۳۹۵/۰۵/۰۵ - ۲۱:۴۴:۰۱
این بیت را یباد دارم که مادر بزرگ مرحومم برای من می خواند پنجه اش رفت تا گلوگاهم من چنین دوست را نمی خواهم
user_image
بهرام
۱۳۹۷/۰۶/۰۲ - ۰۷:۰۷:۳۰
این روایت صحیح است و شعر از پروین اعتصامی است. این شعر در کتاب فارسی دبستان کلاس 4؟؟ قبل از انقلاب جزء متون درسی بود. ولی من در دیوان وی چاپ ششم سال 1354 انرا پیدا نکردم.
user_image
علی
۱۳۹۷/۱۱/۰۲ - ۰۵:۲۲:۰۲
از خوش خط و خال ها واقعا باید ترسیددمش گرم
user_image
منوچهر احتشامی
۱۳۹۸/۰۶/۱۰ - ۱۲:۲۴:۴۳
با عرض سلام : من در سال 1316 دانش اموز کلاس دوم در نهاوند بودم .این شعر در کتاب درسی ما بود و یاد دارم » دو قدم دور تر شد از مادر . بجای سه قدم امده در شعر بالا. دیگر اینکه این شعر مسلما از زنده یاد عباس یمینی شریف نیست چوندران زمان ان مرحوم خود دانش اموزبوده اند . از زنده یاد خانم پروین اعتصامی هم نیست چون اولین بار دیوان ایشان در 1320 توسط اقای ابوالفتح اعتصامی چاپ شد . اما در کتاب فارسی ما اشعار دیگری از زنده یاد ایرج میزا بد از جمله سرود ما که اطفال این دبستانیم وغیره امید است مفید فایده قرار گرفته باشد . با احترام .
user_image
سیروس سعادتی
۱۳۹۹/۰۲/۰۸ - ۲۳:۰۲:۳۹
"العلم فی الصغر کاالنقش فی الخحر" .سال 1335 که دانش آموز کلاس دوم ابتداِی بودم این شعر را حفظ کردم ، یکی دو بیت آن فراموشم شده بود که به اینترنت مراجعه کردم . اکنون در سن 72 سالگی شعررا برای نوادگانم میخوانم و تاکید میکنم تا به پند و اندرز مادرشان گوش فرا دهند. روان بانوی ادب و فرهنگ ایران ، پروین اعتصامی شاد باد.
user_image
زهرا جون
۱۳۹۹/۰۲/۲۹ - ۰۳:۱۶:۲۰
من وقتی ک بچه بودم ...هر وقت حرف مامانمو گوش نمیکردم و ازین جور حرف ها مامانم میگف؛ جوجه گفتا ک مادرم ترسوستبخیالش ک گربه هم لولوست...حالا من هر وقت نگران شوهرمم و اون میگه ن بابا هیچ اتفاقی نمیفته و غیره اینو میخونم براش....فعلا ایشون جوجه منن
user_image
محمود
۱۳۹۹/۱۱/۱۶ - ۱۰:۲۸:۲۵
این شعر و اشعار نظیر آن مانند:به علی گفت مادرش روزی که بترس و کنار حوض مرورفت و افتاد ناگهان در حوض بچه جان حرف مادرت بشنوکه بچه ها را از خطرات اطراف خود میترساند، از هرکدام از شعرای توانا و شیرین سخن ما باشد، بنظر من سکه ای دو رو است. یک رویش بچه هایمان را متوجه خطرات اطراف میکند تا مراقب جان خود باشند. روی دیگرش اینست که آنها را ترسو و ریسک ناپذیر بار میآورد که از هر خطر کردنی ابا میکنند و این صفت باعث درجا زدن جامعه و عدم پیشرفت آن میشود. جوامع پیشرفته، عامل پیشرفتشان خطر پذیری و تن دادن به وقایع ناشناخته و کشف ناشناخته ها است. بزرگان ما باید فرزندان را به پیشروی در مسائل ناشناخته، البته همراه با احتیاط و مراقبت رهنمون شوند، که خُب، در چنین راههائی البته احتمال آسیب هم هست، ولی جامعه را به پیش میبرد. مثلاً مادر علی بهتر است در این شعر فرزندش را به فراگیری شنا رهنمون شود، نه دوری از حوض، و مرغ هشیار جوجه را آموزش دهد که چگونه بدور از خطر گربه، خواسته هایش را تأمین کند، نه اینکه او را زیر بال و پر خود پنهان کند.
user_image
ملیکا رضایی
۱۴۰۰/۰۵/۱۹ - ۰۱:۵۵:۰۱
چقدر دلم برای جوجه سوخت ... ! ای کاش اینطور نمیشد ...    ¦   ولی دیگر شد ... گربه ای که در کمین بود تا جوجه را به شکار گیرد و مرغی که به جوجه هشدار را داد ولی جوجه کوچک بود دیگر رشته خیال و رویا او را منحرف کرد و ... در نهایت به کام مرگ رفت ...     . گربه های زیادی هستند درکمین ،هر کس به گونه ای ... یکی پشت سایه ها  یکی در چهره دوست نارفیق یکی ... ... .   ولی خب اگر ما جوجه را کودک حساب کنیم (بالاخره جوجه هم کودکی ست دیگر !   :)  ) خب هر کودکی به اصطلاح سر به هوا هست ؛کوتاهی از مرغ که مادر باشد نیست ؟ یا کوتاهی از جوجه هست ؟ خب در این که جوجه حرف گوش کن نبوده شکی نیست :)       ولی شاید آن مرغ -مادر جوجه -احتیاط و دقت عمل بیشتری به خرج میداد ...شاید با قصه - شعر - ما جور دیگری تمام میشد که پایان ش خورده شدن جوجه نبود و ناله مرغ !    البته همین خورده شدن جوجه نشان میدهد که سر به هوا بودن هم باید حدی داشته باشد بچه! :|   ولی به هر حال    گربه های زیادی هستند ... ؛ جوجه های بسیاری هم ... ؛ تفاوت هر جوجه با دیگری دقت واحتیاط اوست ...  حرف بزرگترناشنیده گرفتن عاقبت خوبی ندارد بچه !   :/     بالاخره ای کاش که هیچ جوجه اینگونه پایانش نباشد ... لحظه های زندگی تکرار پیوسته کمین ها و دام ها و شکارچیان هست و نصیب هر جوجه ای میشود ؛ امید که آن جوجه حواسش جمع جمع باشد ...     :)
user_image
سعید نخستین
۱۴۰۰/۰۷/۱۵ - ۰۸:۱۸:۴۱
باسلام خدمت همه عزیزان، این شعر در دیوان پروین اعتصامی وجود ندارد. به احتمال زیاد مربوط به عباس یمینی شریف هست. البته در آخرین دروس کتاب فارسی پایه دوم دبستان سال ۱۳۴۲ این شعر بود و  در زیر شعر نام عباس یمینی شریف بود. 
user_image
محمد علی چمنیان
۱۴۰۱/۰۶/۱۴ - ۱۳:۱۴:۲۸
این شعر از پروین اعتصامی است.دوستی  از نوه ملک‌الشعرای بهار  نقل قول کرد که وی از پدر بزرگش شنیده که در
پاسخ به فراخوانی برای نگارش شعر کودکان برای تدوین کتب فارسی دبستان، پروین اعتصامی این شعر را سروده و فرستاده و به همین خاطر در دیوان اشعار وی نیامده است .
user_image
مهدی فصیحی
۱۴۰۱/۱۰/۲۸ - ۱۲:۰۵:۰۶
سلام  به همه ی  علاقه مندان به شعر    این شعر  به هیچ عنوان  از پروین نیست  کلا  زبان شعر  بانوپروین  این مدلی  نیست  زبان شعر  بیشتر  به ایرج میرزا  میخوره         ولی قطعا و بی شک  از پروین نیست  
user_image
مهدی اعتصام السلطنه
۱۴۰۱/۱۱/۲۶ - ۱۰:۳۱:۲۳
سلام این شعر از بانوی بزرگ ادبیات شعر پروین اعتصامی است که به علت درخواست چاپ یکی از اشعار ایشان در کتاب مدارس چاپ شده است.البته پیش از این شعرهای ایشان در مجله دانشکده تألیف ملک الشعرای بهار چاپ می‌شد اما بدون درج عنوان شاعر به خصوص مخالفت های یوسف اعتصام الملک به علت کمتر دیده شدن زنان در جامعه که بعدها حتی خود پروین اعتصامی هم از این موارد امتناع می‌کردند به عنوان مثال در کتاب طلایه مجتبی فاطمی که پس از کشف حجاب رضاخانی از همه شاعران درخواست شعر و مطالب برای چاپ موضوعات در این کتاب بهره برد.و یا نهضت بانوان،خود بانو پروین اعتصامی اشعار را خودشان قرائت نمیکردند و یا کانون بانوان ایران.
user_image
مهدی اعتصام السلطنه
۱۴۰۱/۱۱/۲۷ - ۰۲:۵۶:۲۲
برگ برنده ای ز اوراق سپید گر سیاه بازنگشت و بازبین کرد هزارگونه بار
user_image
داود محمدپور
۱۴۰۲/۰۵/۱۱ - ۰۹:۲۵:۲۵
باسلام وخسته نباشیدمن الان 73سال دارم واین شعر درکتاب فارسی کلاس سوم جزو درس مابود وباید انراحفظ میکردیم وبعد ازگذشت این همه سال هنوز فراموشم نشده وانرادوست داشتم ودارم 
user_image
سید حسین اخوان بهابادی
۱۴۰۲/۰۵/۱۷ - ۰۷:۲۴:۴۳
خلاصه داستان: گربه را ببین که دم علم کرده جوجه خورده شکمش ورم کرده
user_image
وحید ویام
۱۴۰۳/۰۱/۲۵ - ۰۱:۲۲:۴۶
سلام . پدر بنده دبیر ادبیاته و از بچگی ، در مواقع لزوم این شعر رو برام میخوند .ش شعر بسیار عالی و پرمفهومه . با معنای هشدار به فرزند برای مراقبت از خود در جامعه و پرهیز از ساده لوحی در ارتباط با افراد دیگر .