پروین اعتصامی

پروین اعتصامی

شمارهٔ ۴۱ - تهیدست

۱

دختری خرد، بمهمانی رفت

در صف دخترکی چند، خزید

۲

آن یک افکند بر ابروی گره

وین یکی جامه بیکسوی کشید

۳

این یکی، وصلهٔ زانوش نمود

وان، به پیراهن تنگش خندید

۴

آن، ز ژولیدگی مویش گفت

وین، ز بیرنگی رویش پرسید

۵

گرچه آهسته سخن میگفتند

همه را گوش فرا داد و شنید

۶

گفت خندید به افتاده، سپهر

زان شما نیز بمن میخندید

۷

ز که رنجد دل فرسودهٔ من

باید از گردش گیتی رنجید

۸

چه شکایت کنم از طعنهٔ خلق

بمن از دهر رسید، آنچه رسید

۹

نیستید آگه ازین زخم، از آنک

مار ادبار شما را نگزید

۱۰

درزی مفلس و منعم نه یکی است

فقر، از بهر من این جامه برید

۱۱

مادرم دست بشست از هستی

دست شفقت بسر من نکشید

۱۲

شانهٔ موی من، انگشت من است

هیچکس شانه برایم نخرید

۱۳

هیمه دستم بخراشید سحر

خون بدامانم از آنروی چکید

۱۴

تلخ بود آنچه بمن نوشاندند

می تقدیر بباید نوشید

۱۵

خوش بود بازی اطفال، ولیک

هیچ طفلیم ببازی نگزید

۱۶

بهره از کودکی آن طفل چه برد

که نه خندید و نه جست و نه دوید

۱۷

تا پدید آمدم، از صرصر فقر

چون پر کاه، وجودم لرزید

۱۸

هر چه بر دوک امل پیچیدم

رشته‌ای گشت و بپایم پیچید

۱۹

چشمهٔ بخت، که جز شیر نداشت

ما چو رفتیم، از آن خون جوشید

۲۰

بینوا هر نفسی صد ره مرد

لیک باز از غم هستی نرهید

۲۱

چشم چشم است، نخوانده‌است این رمز

که همه چیز نمیباید دید

۲۲

یارهٔ سبز مرا بند گسست

موزهٔ سرخ مرا رنگ پرید

۲۳

جامهٔ عید نکردم در بر

سوی گرمابه نرفتم شب عید

۲۴

شاخک عمر من، از برق و تگرگ

سر نیفراشته، بشکست و خمید

۲۵

همه اوراق دل من سیه است

یک ورق نیست از آن جمله سفید

۲۶

هر چه برزیگر طالع کشته است

از گل و خار، همان باید چید

۲۷

این ره و رسم قدیم فلک است

که توانگر ز تهیدست برید

۲۸

خیره از من نرمیدید شما

هر که آفت زده‌ای دید، رمید

۲۹

به نوید و به نوا طفل خوش است

من چه دارم ز نوا و ز نوید

۳۰

کس برویم در شادی نگشود

آنکه در بست، نهان کرد کلید

۳۱

من از این دائره بیرونم از آنک

شاهد بخت ز من رخ پوشید

۳۲

کس درین ره نگرفت از دستم

قدمی رفتم و پایم لغزید

۳۳

دوش تا صبح، توانگر بودم

زان گهرها که ز چشمم غلطید

۳۴

مادری بوسه بدختر میداد

کاش این درد به دل میگنجید

۳۵

من کجا بوسهٔ مادر دیدم

اشک بود آنکه ز رویم بوسید

۳۶

خرم آن طفل که بودش مادر

روشن آن دیده که رویش میدید

۳۷

مادرم گوهر من بود ز دهر

زاغ گیتی، گهرم را دزدید

تصاویر و صوت

دیوان اشعار پروین اعتصامی به کوشش دکتر حسن احمدی گیوی با مقدمهٔ ملک‌الشعرای بهار - تصویر ۱۳۵
دیوان پروین اعتصامی - تصویر ۱۰۴

نظرات

user_image
ناشناس
۱۳۹۰/۱۱/۱۰ - ۰۲:۴۴:۵۲
dastetoon dard nakone fek konam mesrae avale bayate7 zank doros bashe
user_image
میانسال
۱۳۹۱/۰۸/۰۲ - ۰۵:۴۲:۵۵
دلمان خون شد.
user_image
x
۱۳۹۱/۱۲/۱۸ - ۰۵:۲۲:۴۷
بنظر من شاه بیت کل اشعار پروین این بیته که میگهمن کجا بوسه ی مادر دیدم اشک بود انکه ز رویم بوسیدواقعا بیت فوق العاده ای یه مگه نه؟
user_image
رضا مجردی
۱۳۹۵/۰۲/۲۹ - ۱۶:۰۸:۳۵
بسیار زیبا از تمثیل و استعاره استفاده شده پروین اعتصامی این بزرگ شاعره ایران زمین استاد استفاده از تمثیل و استعاره و تضاو و طباق و کلا صنایع شعر پارسی است سبک عراقی در شعر های او علاوه بر سادگی اوج هنر را در نظم کلات و جملات نشان می دهد گویی یک کتاب در هر مصرع و بیت از اشعار گهر بارش نهفته است. یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
user_image
رضا مجردی
۱۳۹۵/۰۲/۲۹ - ۱۶:۱۰:۵۳
آفرین بر نفس دلکش و لطف سخنش
user_image
رضا مجردی
۱۳۹۵/۰۲/۲۹ - ۱۶:۱۲:۱۴
با عرض پوزش چند کلمه در متن بنده باید اصلاح شود تضاد و کلمات
user_image
رضا مجردی
۱۳۹۵/۰۲/۲۹ - ۱۶:۱۳:۴۱
ای کاش خانم های ایران زمین این شاعره بزرگ را الگوی خود قرار داده و راه و سبکش را ادامه دهند
user_image
رضا مجردی
۱۳۹۵/۰۲/۲۹ - ۱۶:۱۵:۰۵
بسیار زیبا از تمثیل و استعاره استفاده شده پروین اعتصامی این بزرگ شاعره ایران زمین استاد استفاده از تمثیل و استعاره و تضاد و و طباق و کلا صنایع شعر پارسی است سبک عراقی در شعر های او علاوه بر سادگی اوج هنر را در نظم کلمات و جملات نشان می دهد گویی یک کتاب در هر مصرع و بیت از اشعار گهر بارش نهفته است. یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
user_image
مجتبی
۱۴۰۱/۱۰/۰۸ - ۱۰:۲۶:۳۹
دو شاه بیت غزل این جاست : مادری بوسه بدختر میداد کاش این درد به دل میگنجید من کجا بوسهٔ مادر دیدم اشک بود آنکه ز رویم بوسید   یادت هزاران هزار بار گرامی... بانو اعتصامی...
user_image
الیاس سپهر
۱۴۰۲/۰۳/۳۱ - ۲۰:۲۵:۰۴
مادرم گوهر من بود ز دهر   زاغ گیتی، گهرم را دزدید