پروین اعتصامی

پروین اعتصامی

شمارهٔ ۴۳ - تیره‌بخت

۱

دختری خرد، شکایت سر کرد

که مرا حادثه بی مادر کرد

۲

دیگری آمد و در خانه نشست

صحبت از رسم و ره دیگر کرد

۳

موزهٔ سرخ مرا دور فکند

جامهٔ مادر من در بر کرد

۴

یاره و طوق زر من بفروخت

خود گلوبند ز سیم و زر کرد

۵

سوخت انگشت من از آتش و آب

او بانگشت خود انگشتر کرد

۶

دختر خویش به مکتب بسپرد

نام من، کودن و بی مشعر کرد

۷

بسخن گفتن من خرده گرفت

روز و شب در دل من نشتر کرد

۸

هر چه من خسته و کاهیده شدم

او جفا و ستم افزونتر کرد

۹

اشک خونین مرا دید و همی

خنده‌ها با پسر و دختر کرد

۱۰

هر دو را دوش بمهمانی برد

هر دو را غرق زر و زیور کرد

۱۱

آن گلوبند گهر را چون دید

دیده در دامن من گوهر کرد

۱۲

نزد من دختر خود را بوسید

بوسه‌اش کار دو صد خنجر کرد

۱۳

عیب من گفت همی نزد پدر

عیب جوئیش مرا مضطر کرد

۱۴

همه ناراستی و تهمت بود

هر گواهی که در این محضر کرد

۱۵

هر که بد کرد، بداندیش سپهر

کار او از همه کس بهتر کرد

۱۶

تا نبیند پدرم روی مرا

دست بگرفت و بکوی اندر کرد

۱۷

شب بجاروب و رفویم بگماشت

روزم آوارهٔ بام و در کرد

۱۸

پدر از درد من آگاه نشد

هر چه او گفت ز من، باور کرد

۱۹

چرخ را عادت دیرین این بود

که به افتاده، نظر کمتر کرد

۲۰

مادرم مرد و مرا در یم دهر

چو یکی کشتی بی لنگر کرد

۲۱

آسمان، خرمن امید مرا

ز یکی صاعقه خاکستر کرد

۲۲

چه حکایت کنم از ساقی بخت

که چو خونابه درین ساغر کرد

۲۳

مادرم بال و پرم بود و شکست

مرغ، پرواز ببال و پر کرد

۲۴

من، سیه روز نبودم ز ازل

هر چه کرد، این فلک اخضر کرد

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
علی مختاری
۱۳۸۹/۱۱/۱۶ - ۰۲:۲۹:۱۱
با سلام . اگر دوستی هست که مصداق این شعر باشد ؛ دوست دارم سرگذشت خودرا حاشیه نویسی کند تا باعث عبرت دیگران شود وخدای ناکرده یتیمهای شهر ما دچار چنین مشکلاتی نشوند. باتشکر
user_image
درسا مرادی
۱۳۹۳/۱۲/۰۵ - ۰۵:۲۷:۱۶
با سلام خدمت شما، میخواهم بدونم معنی بیت (به سخن گفتن من....)چیست؟ با تشکر
user_image
merce
۱۳۹۳/۱۲/۰۵ - ۱۱:۲۸:۱۱
جناب درسا مرادی عزیزبسخن گفتن من خرده گرفتروز و شب در دل من نشتر کردیعنی اگر حرفی من می زدم از من ایراد می گرفت با این کارشانگار که به دل من شب و روز سوزن فرو می کردبا احترام
user_image
یسنا
۱۳۹۹/۱۰/۰۸ - ۰۷:۳۹:۰۵
چرخ را عادت دیرین این بودکه به افتاده، نظر کمتر کرد..... چه واقعیت تلخی....
user_image
مجتبی
۱۴۰۱/۰۷/۲۸ - ۱۰:۴۹:۳۶
چنان این اشعار درد و سوز دارد که گویی بانو اعتصامی خود این تلخی ها را تجربه کرده!!روحت شاد و یادت گرامی....
user_image
بیگانه
۱۴۰۱/۱۰/۱۱ - ۰۷:۵۴:۵۴
واقعا این شعر درد و سوز زیادی دارد 
user_image
الیاس سپهر
۱۴۰۲/۰۳/۳۱ - ۲۰:۳۱:۱۸
آسمان، خرمن امید مرا   ز یکی صاعقه خاکستر کرد مادر یعنی امید یعنی اولین وطن تا وقتی هست و آخرین تبعید گاه وقتی که نیست     
user_image
عباس صادقی
۱۴۰۲/۰۷/۲۹ - ۰۴:۳۸:۳۰
واقعاً زیبا درد این گروه از جامعه رو بیان کردند. 
user_image
am
۱۴۰۳/۰۶/۲۰ - ۰۹:۱۹:۱۷
اینکه خاک سیهش بالین است احتر چرخ ادب پروین است حتما پیشنهاد میکنم  زندگی نامه ای این بانوی بزرگ را مطالعه کنید اونوقت متوجه میشید چرا شعراش همیشه بر دل مینشیند
user_image
فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد)
۱۴۰۳/۰۶/۳۱ - ۱۱:۲۰:۳۲
مادرم مُرد و  مرا  در یَمِ دَهر چو یکی  کشتیِ بی لنگر کرد   آسمان،  خرمنِ  امیّدِ  مرا زِ یکی صاعقه خاکستر کرد   مادرم بال و پرم بود و شکست مرغ،  پرواز  به بال  و  پر  کرد