
پروین اعتصامی
شمارهٔ ۵۱ - حقیقت و مجاز
۱
بلبلی شیفته میگفت به گل
که جمال تو چراغ چمن است
۲
گفت، امروز که زیبا و خوشم
رخ من شاهد هر انجمن است
۳
چونکه فردا شد و پژمرده شدم
کیست آنکس که هواخواه من است
۴
بتن، این پیرهن دلکش من
چو گه شام بیائی، کفن است
۵
حرف امروز چه گوئی، فرداست
که تو را بر گل دیگر وطن است
۶
همه جا بوی خوش و روی نکوست
همه جا سرو و گل و یاسمن است
۷
عشق آنست که در دل گنجد
سخن است آنکه همی بر دهن است
۸
بهر معشوقه بمیرد عاشق
کار باید، سخن است این، سخن است
۹
میشناسیم حقیقت ز مجاز
چون تو، بسیار درین نارون است
نظرات
فاطمی