پروین اعتصامی

پروین اعتصامی

شمارهٔ ۶۲ - دو همراز

۱

در آبگیر، سحرگاه بط به ماهی گفت

که روز گشت و شنا کردن و جهیدن نیست

۲

بساط حلقه و دامست یکسر این صحرا

چنین بساط، دگر جای آرمیدن نیست

۳

ترا همیشه ازین نکته با خبر کردم

ولیک، گوش ترا طاقت شنیدن نیست

۴

هزار مرتبه گفتم که خانهٔ صیاد

مکان ایمنی و خانه برگزیدن نیست

۵

من از میان بروم، چون خطر شود نزدیک

تو چون کنی، که ترا قدرت پریدن نیست

۶

هزار چشمهٔ روشن، هزار برکهٔ پاک

بهای یک رگ و یکقطره خون چکیدن نیست

۷

بگفت منزل مقصود آنچنان دور است

که فکر کوته ما را بدان رسیدن نیست

۸

هزار رشته، برین کارگاه می‌پیچند

ولی چه سود، که هر دیده بهر دیدن نیست

۹

ز خرمن فلک، ایدوست خوشه‌ای نبری

که غنچه و گل این باغ، بهر چیدن نیست

۱۰

اگر ز آب گریزی، بخشکیت بزنند

ازین حصار، کسی را ره رهیدن نیست

۱۱

به پرتگاه قضا، مرکب هوی و هوس

سبک مران که مجال عنان کشیدن نیست

۱۲

بپای گلبن زیبای هستی، این همه خار

برای چیست، اگر از پی خلیدن نیست

۱۳

چنان نهفته و آهسته می‌نهند این دام

که هیچ فرصت ترسیدن و رمیدن نیست

۱۴

سموم فتنه، چو باد سحرگهی نسوزد

بجز نشان خرابی، در آن وزیدن نیست

۱۵

چو من بخاک تپیدم، تو سوختی بشرار

دگر حدیث شنا کردن و چمیدن نیست

۱۶

براه گرگ حوادث، شبان بخواب رود

چو خفت، گله چه داند گه چریدن نیست

۱۷

برید و دوخت قبای من و تو درزی چرخ

ز هم شکافتن و طرح نو بریدن نیست

۱۸

متاع حادثه، روزی بقهر بفروشند

چه غم خورند که ما را سر خریدن نیست

تصاویر و صوت

دیوان اشعار پروین اعتصامی به کوشش دکتر حسن احمدی گیوی با مقدمهٔ ملک‌الشعرای بهار - تصویر ۱۰۴

نظرات

user_image
مظفر محمدی الموتی خشکچالی
۱۳۹۴/۰۷/۰۳ - ۱۳:۲۹:۲۳
در مصرع «سموم فتنه، چو باد سحرگهی نسوزد». به نظر می‌رسد «نسوزد» درست نباشد و «نوزد» درست باشد. با این حساب معنی بیت این‌گونه می‌شود: بادهای آتشین و داغ فتنه، مثل باد سحرگاه نمی‌وزد. اگر هم بوزد، در آن نشانی از آبادانی نیست و هر چه هست خرابی‌ست.
user_image
مهناز حسینی
۱۳۹۵/۰۱/۲۲ - ۰۲:۳۹:۵۲
در بیت دوم بساط حلقه و دامست یکسر این صحرا به عقیده من کلمه صحرا بایستی دریا باشد چون بحث ماهی و ابگیر .....میباشدلذا بیت به اینصورت میشود بساط حلقه و دامست یکسر این دریا