پروین اعتصامی

پروین اعتصامی

شمارهٔ ۷ - آرزوی پرواز

۱

کبوتر بچه‌ای با شوق پرواز

بجرئت کرد روزی بال و پر باز

۲

پرید از شاخکی بر شاخساری

گذشت از بامکی بر جو کناری

۳

نمودش بسکه دور آن راه نزدیک

شدش گیتی به پیش چشم تاریک

۴

ز وحشت سست شد بر جای ناگاه

ز رنج خستگی درماند در راه

۵

گه از اندیشه بر هر سو نظر کرد

گه از تشویش سر در زیر پر کرد

۶

نه فکرش با قضا دمساز گشتن

نه‌اش نیروی زان ره بازگشتن

۷

نه گفتی کان حوادث را چه نامست

نه راه لانه دانستی کدامست

۸

نه چون هر شب حدیث آب و دانی

نه از خواب خوشی نام و نشانی

۹

فتاد از پای و کرد از عجز فریاد

ز شاخی مادرش آواز در داد

۱۰

کزینسان است رسم خودپسندی

چنین افتند مستان از بلندی

۱۱

بدین خردی نیاید از تو کاری

به پشت عقل باید بردباری

۱۲

ترا پرواز بس زودست و دشوار

ز نو کاران که خواهد کار بسیار

۱۳

بیاموزندت این جرئت مه و سال

همت نیرو فزاید، هم پر و بال

۱۴

هنوزت دل ضعیف و جثه خرد است

هنوز از چرخ، بیم دستبرد است

۱۵

هنوزت نیست پای برزن و بام

هنوزت نوبت خواب است و آرام

۱۶

هنوزت انده بند و قفس نیست

بجز بازیچه، طفلان را هوس نیست

۱۷

نگردد پخته کس با فکر خامی

نپوید راه هستی را به گامی

۱۸

ترا توش هنر میباید اندوخت

حدیث زندگی میباید آموخت

۱۹

بباید هر دو پا محکم نهادن

از آن پس، فکر بر پای ایستادن

۲۰

پریدن بی پر تدبیر، مستی است

جهان را گه بلندی، گاه پستی است

۲۱

به پستی در، دچار گیر و داریم

ببالا، چنگ شاهین را شکاریم

۲۲

من اینجا چون نگهبانم، تو چون گنج

ترا آسودگی باید، مرا رنج

۲۳

تو هم روزی روی زین خانه بیرون

ببینی سحربازیهای گردون

۲۴

از این آرامگه وقتی کنی یاد

که آبش برده خاک و باد بنیاد

۲۵

نه‌ای تا زاشیان امن دلتنگ

نه از چوبت گزند آید، نه از سنگ

۲۶

مرا در دامها بسیار بستند

ز بالم کودکان پرها شکستند

۲۷

گه از دیوار سنگ آمد گه از در

گهم سرپنجه خونین شد گهی سر

۲۸

نگشت آسایشم یک لحظه دمساز

گهی از گربه ترسیدم، گه از باز

۲۹

هجوم فتنه‌های آسمانی

مرا آموخت علم زندگانی

۳۰

نگردد شاخک بی بن برومند

ز تو سعی و عمل باید، ز من پند

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
ا-رحیمی
۱۳۸۹/۱۱/۱۲ - ۰۳:۵۸:۰۶
این داستانی پند اموز است که می توان به جوان گفت که انجام برخی کار ها برایت زود وخطر دارد اگر صبر کنی به موقع ان کار هایی را که اکنون تورا منع می کردیم می توانی به راحتی انجام بدهی.
user_image
تمیم
۱۳۹۰/۱۰/۲۵ - ۱۶:۰۸:۱۹
شعر مذکور ، شعری است پر معنا و حتی در سال چهارم دبستان یکی از دروس کتاب فارسی همان سال محسوب می شد
user_image
نازنین
۱۳۹۰/۱۱/۱۱ - ۰۴:۱۴:۲۴
عالی بود خیلی خیلی ممنونم ازشما
user_image
جمال
۱۳۹۰/۱۲/۰۱ - ۱۰:۵۷:۱۷
جالب بود
user_image
جمال
۱۳۹۰/۱۲/۰۱ - ۱۰:۵۸:۱۹
عالی
user_image
جمال
۱۳۹۰/۱۲/۰۱ - ۱۰:۵۹:۱۱
عالیhttp://ganjoor.net/parvin/divanp/mtm/sh7/trackback/
user_image
مرضیه
۱۳۹۱/۰۲/۱۲ - ۱۵:۰۷:۲۱
شعری بسیار پند آموز است. از خواندن آن بسیار لذت می برم.عالی بود.
user_image
فائزه اکبری
۱۳۹۱/۰۲/۲۷ - ۰۶:۳۶:۰۷
شعر زیبایی است.من به این شعر علاقه مندم و ان را حفظم.
user_image
فائزه اکبری
۱۳۹۱/۰۲/۲۷ - ۰۶:۳۶:۵۷
بهترین شعری بود که تا به حال خوانده ام.
user_image
محمد رضا مقیمی
۱۳۹۱/۰۳/۰۶ - ۰۲:۳۰:۲۸
بیت 22مصرع اول "و" وصل اشتباه است بجای آن ویرگول "،" صحیح است متن درست این استمن اینجا چون نگهبانم ، توچون گنج
user_image
مجتبی یوسفی
۱۳۹۱/۰۴/۱۸ - ۰۲:۳۸:۲۵
سلام من هر وقت این شعر رامیخوانم ناخواگاه گریه ام میگیردچون مرابه فکر سختی هایی که بدرم برای من و خواهر برادرانم کشید می اندازدومن بیشتر از هر چیزی پروین اعتصامی به خاطر این شعر دوست دارم
user_image
دلارام سلطانیان
۱۳۹۲/۱۲/۰۵ - ۱۱:۵۷:۴۰
سلام اینجا من در چند دیوان نگاه کردم ولی بازهم شک دارم ز نوکاران که خواهد کارِ بسیار یا کار بسیار چون اگر با کسره حساب کنیم بسیار صفت است ولی اگر بدون کسره باشد بسیار قید است
user_image
امیر
۱۳۹۳/۰۷/۰۵ - ۱۴:۰۴:۲۵
من نمی دونم چرا ولی یه حس عاشقانه نسبت به پروین دارم.بیت "من اینجا چون نگهبانم و تو چون گنج" درست تر است که به صورت "من اینجا چون نگهبانم تو چون گنج" اصلاح شود.
user_image
زهره
۱۳۹۳/۰۸/۰۷ - ۰۰:۵۰:۱۰
در مصرع "بدن خردی نیاید از تو کاری" به نظرم "بدان" درست است یعنی "بدان خردی نیاید از تو کاری"
user_image
مهرداد
۱۳۹۳/۱۱/۰۲ - ۰۱:۱۸:۳۳
خیلی قشنگ بود
user_image
ناشناس
۱۳۹۴/۰۵/۲۳ - ۰۶:۰۲:۴۷
بسیلر زیبا. درود بی کران بر آن بانوی بزرگوار.
user_image
ناشناس
۱۳۹۴/۰۶/۲۴ - ۰۵:۳۳:۰۳
خیلی عالی بود
user_image
جهاندارقاسمی
۱۳۹۴/۰۷/۲۷ - ۰۶:۴۵:۰۴
ایکاش در کتابهای درسی از اینگونه شعر های آموزنده منوشتند وشعر های بی معنی راحذف می کردند
user_image
زهرا
۱۳۹۴/۰۹/۰۱ - ۱۳:۴۲:۴۸
خیلی شعر خوبیه من که خیلی دوستش دارم . خلاصه 15 بیتی این شعر توی کتاب فارسی هفتم هم هست.
user_image
حسام
۱۳۹۴/۱۱/۲۵ - ۰۳:۴۰:۰۶
مصرع "بدن خردی نیاید از تو کاری"طبق دیوان پروین اعتصامی نشر محمد به صورت "بدین خردی نیاید از تو کاری" میباشد
user_image
س ش
۱۳۹۵/۰۸/۱۷ - ۲۲:۲۸:۵۷
ببینی سحربازیهای گردون...در واقع: 'ببینی سحر و بازی های گردون' درست است.
user_image
س ش
۱۳۹۵/۰۸/۱۷ - ۲۲:۳۲:۱۱
من اینجا چون نگهبانم و تو چون گنجدر واقع: " من اینجا چون نگهبانم تویی گنج" درست است.
user_image
شیخ حسن
۱۳۹۵/۱۱/۱۶ - ۱۰:۴۹:۲۴
نه‌ای تا زاشیان امن دلتنگ؟ کسی می دونه مفهوم دقیق این مصرع چیست؟سپاسگزارم .
user_image
‏طوبی برزگر
۱۳۹۶/۰۹/۲۹ - ۱۳:۴۲:۵۴
در
پاسخ دوست ارجمندمان عرص می کنم:”نه ای تا زآشیان امن دلتنگ” یعنی تا وقتی که از خانه امن خود (در. ابنجا آشیانه پرنده) دلزده و سیر نشده ای و آن را دوست داشته باشی ...( در مصراع بعد، جواب این شرط است که: در امان خواهی بود و سنگی بر بالت زده نمی شود و ...)[توصیه بزرگ خانواده است به خردسالان و نوجوانان که گاهی از خانه امن پدری گریزان می شوند و می خواهند پیش از زمان مناسب، آن را ترک کنند]امیدوارم در روشن شدن معنی، کمکی کرده باشد
user_image
سید کاظم حسینی
۱۳۹۷/۱۲/۰۴ - ۰۰:۴۶:۳۵
با سلام.بیت 11.بدین به جای بدن صحیح است.با تشکر فراوان از مطالب این سایت....
user_image
روح اله
۱۳۹۸/۰۲/۰۱ - ۰۶:۰۲:۵۲
این شعر راجع به تکامل تدریجی است. برای رسیدن به هر خواسته ای باید تکامل را طی کرد. مصداق کسانی است که می خواهند یک شبه کل راه زندگی را طی کنند. کسی که از کودکی اش لذت نمی بارد باورش این است که لذت زندگی در بزرگسال بودن است. عجله باعث می شود از آنچه داریم استفاده خوب نکنیم. چون فکر می کنیم زندگی با رسیدن به یک چیز خاص شروع می شود.
user_image
شیده
۱۳۹۹/۰۹/۲۷ - ۱۶:۵۶:۱۷
سلام در جواب دوست عزیزی که فرمودنددر کتب درسی از قبیل این شعر نیست . در کتاب ادبیات پایه هفتم این شعر رو تقریبا کامل و به شیوه ای که برای بچه ها قابل فهم باشه گذاشتن . خوده بنده حدودا پنج سال پیش این شعر رو در کتاب ادبیات گذراندم
user_image
محمد زارعی
۱۴۰۰/۱۰/۰۷ - ۰۲:۳۴:۵۷
درود بر شما، معنای بیت شماره 25 رو میشه بگید؟  
user_image
شیخ نوید نظری
۱۴۰۱/۰۶/۲۲ - ۲۱:۴۳:۲۳
رحمت خدا به روح این بانوی فرهیخته. بنده از اشعار ایشان در منبرها استفاده میکنم. اعتماد به خدا پیوند به وبگاه بیرونی - بیت 11: بدن خردی نیاید از تو کاری / به پشت عقل باید بردباری [ بدین، درست است] - بیت 22: من اینجا چون نگهبانم و تو چون گنج / ترا آسودگی باید، مرا رنج [وزن مصرع اول یه کم بهم ریخته. به نظرم به جای واو، "و" باید ویرگول گذاشت تا وزن و آهنگ شعر درست در بیاد نگردد شاخک بی بن برومند / ز تو سعی و عمل باید، ز من پند این بیت زیبا مرا به یاد این می اندازد [هر چند سکندر زمانی ولی بی پیر به ظلمات مرو] ما باید همیشه خودمان را چون کبوتر بچه بدانیم و به دنبال پند باشیم. هم پند شنو باشیم و هم آن را به کار ببندیم تا در قیامت حسرت نخوریم. جهنمیها فریاد میزنند: لَو کُنا نَسمع او نَعقل ما کنا فی اصحاب السعیر] اگر می شنیدیم و تعقل می کردیم الان اینجا [جهنم] نبودیم.  
user_image
شیخ نوید نظری
۱۴۰۱/۰۶/۲۲ - ۲۱:۵۸:۰۵
از این آرامگه وقتی کنی یاد/ که آبش برده خاک و باد بنیاد یعنی وقتی قدر این آشیانه امن و آرام را خواهی دانست که از دستش بدی. به یاد بیت دیگری از بانو پروین افتادم: جوانی نکو دار که این مرغ زیبا نماند در این خانه استخوانی. الان که جوانی و خوشی، حواست نیست. وقتی که جوانی را پشت سر گذاشتی، یاد جوانی خواهی کرد.