پروین اعتصامی

پروین اعتصامی

شمارهٔ ۷۰ - رنج نخست

۱

خلید خار درشتی بپای طفلی خرد

بهم برآمد و از پویه باز ماند و گریست

۲

بگفت مادرش این رنج اولین قدم است

ز خار حادثه، تیه وجود خالی نیست

۳

هنوز نیک و بد زندگی بدفتر عمر

نخوانده‌ای و بچشم تو راه و چاه، یکیست

۴

ز پای، چون تو در افتاده‌اند بس طفلان

نیوفتاده درین سنگلاخ عبرت، کیست

۵

ندیده زحمت رفتار، ره نیاموزی

خطا نکرده، صواب و خطا چه دانی چیست

۶

دلی که سخت ز هر غم تپید، شاد نماند

کسیکه زود دل آزرده گشت دیر نزیست

۷

ز عهد کودکی، آمادهٔ بزرگی شو

حجاب ضعف چو از هم گسست، عزم قویست

۸

بچشم آنکه درین دشت، چشم روشن بست

تفاوتی نکند، گر ده است چه، یا بیست

۹

چو زخم کارگر آمد، چه سر، چه سینه، چه پای

چو سال عمر تبه شد، چه یک، چه صد، چه دویست

۱۰

هزار کوه گرت سد ره شوند، برو

هزار ره گرت از پا در افکنند، بایست

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
میتیل
۱۳۹۳/۰۴/۱۶ - ۱۷:۰۴:۰۶
سلام مرسی از سایت خوبتون ،میشه لطفا این بیت :بچشم آنکه درین دشت، چشم روشن بستتفاوتی نکند، گر ده است چه، یا بیست رو معنی کنید ، بیشتر مصرع دوم رو متوجه نمیشم ،ممنون
user_image
شبرو
۱۳۹۳/۰۴/۱۷ - ۰۰:۵۲:۴۱
یعنی برای کسی که چشم هایش بسته است تفاوتی نمی کند که چاه های بین راه 10، 20 یا چند تا باشد. کسی که اطرافش را به درستی نبیند و آماده مقابله با خطرات نباشد، با کمترین حادثه ای از پای در خواهد آمد.
user_image
ناشناس
۱۳۹۳/۰۵/۲۲ - ۰۶:۰۶:۰۰
هزار ره گرت از پا در افکنند، بایستیعنی چه ؟
user_image
ادب
۱۳۹۴/۰۶/۲۰ - ۰۰:۲۳:۳۲
@ناشناس،هزار ره گرت از پا درافکنند بایست = در پیمودن مسیر زندگی ایستادگی کن.