
رفیق اصفهانی
شمارهٔ ۱۰۰
۱
آن جفا پیشه که منعش ز جفا نتوان کرد
چه توان کرد که منع دل ما نتوان کرد
۲
آن که در خیل نکویان نتوان یافت چو او
به جفائی که کند ترک وفا نتوان کرد
۳
نتوان کرد جدائی ز تو اما چه علاج
که رقیبان ترا از تو جدا نتوان کرد
۴
قیمت خون شهیدی چه بود غیر از هیچ
که ز بی قیمتیش هیچ بها نتوان کرد
۵
خود که گفتت که چنان قطع نظر کن از ما
که به عمری نگهی جانب ما نتوان کرد
۶
به جفا از تو محال است که بردارم دل
جان من ورنه ازین بیش جفا نتوان کرد
۷
جان فدای تو اگر کرد عجب نیست رفیق
جان چه باشد که به راه تو فدا نتوان کرد
تصاویر و صوت

نظرات