
رفیق اصفهانی
شمارهٔ ۱۱۷
۱
هرگز به دلم یاد تو ای ماه نیامد
کز دل به لبم ناله ی جانکاه نیامد
۲
در خانه ام آن ماه نیامد عجبی نیست
در خانه ی درویش اگر شاه نیامد
۳
بر هر سر راهی که مرا دید از آن پس
بار دگر آن شوخ از آن راه نیامد
۴
گاهی بر من آمدی آن ماه ولی غیر
تا کرد ز حال منش آگاه نیامد
۵
نشیند کسی ناله ی زارم شب هجران
کز نالهی جان سوز منش آه نیامد
۶
دیگر چه به او نامه فرستم که فرستاد
صد نامه که می آیم و آن گاه نیامد
۷
گم گشت رفیق ار به ره عشق عجب نیست
هر کس به سفر رفت از این راه نیامد
نظرات