
رفیق اصفهانی
شمارهٔ ۱۲۳
۱
گر نسوزد دل دلدار به من جا دارد
شمع از سوزش پروانه چه پروا دارد
۲
درد و درمان چه بود از تو چه پروا دارد
دردمند تو به درمان مسیحا دارد (؟ )
۳
هر چه گوید همه از عالم بالا گوید
هر که در دل هوس آن قد و بالا دارد
۴
به گل گلشن فردوس فرو نارد سر
هر که خاری زسر کوی تو برپا دارد
۵
می سزد بر سر خوبانش اگر شاه کنند
کانچه اسباب نکوئیست مهیا دارد
۶
باید آن را که سر عاقبت اندیشی هست
خاطر امروز در اندیشه ی فردا دارد
۷
بلبلی در همه گلزار جهان نیست رفیق
که نه خاری به جگر زان گل رعنا دارد
نظرات