
رفیق اصفهانی
شمارهٔ ۱۲۵
۱
هر که را یاد تو در دل نفسی می آید
کی دگر در دل او یاد کسی می آید
۲
آه از آن آتش سوزان که چنین گرم عنان
از پی سوختن مشت خسی می آید
۳
بخت بد بین که مرا می کشد آن مه کو را
کار صد خضر و مسیح از نفسی می آید
۴
گر به یک شعبده بردی دل او نیست عجب
که چنین شعبده ها از تو بسی می آید
۵
شیوه ی عشق ندانند رقیبان آری
کار پروانه کجا از مگسی می آید
۶
یاد تو تا به دلم جای گرفته است رفیق
ناکسم گر به دلم یاد کسی می آید
تصاویر و صوت

نظرات