
رفیق اصفهانی
شمارهٔ ۱۲۶
۱
گر جهان از ماه تا ماهی از آن من شود
نیست چندانی که آن مه مهربان من شود
۲
بی تو ای آرام جان تنها به کنج بی کسی
جز خیالت کیست تا آرام جان من شود
۳
خانه ی دل را ز یاد غیر خالی کرده ام
جای آن دارد که یارم میهمان من شود
۴
من که راز عشق را از یار می دارم نهان
مدعی کی آگه از راز نهان من شود
۵
جان دهم از درد پیش او ننالم تا مباد
خاطر او رنجه از آه و فغان من شود
۶
این غزل مقبول اهل طبع می گردد رفیق
گر قبول طبع یار نکته دان من شود
تصاویر و صوت

نظرات