رفیق اصفهانی

رفیق اصفهانی

شمارهٔ ۱۲۸

۱

شاه من با خیل خوبان چون ز راهی بگذرد

راست پنداری که شاهی با سپاهی بگذرد

۲

چون ز پیشم بگذرد سوزد ز سر تا پا مرا

همچو آن برقی که از پیش گیاهی بگذرد

۳

چون نباشد عمر من کوته که از هجران به من

بی تو هر شب سالی و هر روز ماهی بگذرد

۴

آنکه بی یادش دمی نگذشت بر من کاشکی

یاد من بر خاطر او گاهگاهی بگذرد

۵

گرچه کار چشم شوخش بی گنه عاشق کشی است

چشم دارم کز گناه بی گناهی بگذرد

۶

ما گدایان از کجا و بزم تو، بس جای ما

بر سر راهی کز آنجا چون تو شاهی بگذرد

۷

آنکه سوزد جان خلق از آتش خویش رفیق

آه اگر ناگاه سویش برق آهی بگذرد

تصاویر و صوت

دیوان رفیق اصفهانی به کوشش احمد کرمی - احمد کرمی - تصویر ۱۰۳

نظرات