
رفیق اصفهانی
شمارهٔ ۱۳
۱
تا کی خبر ز روز سفر می دهی مرا
از روز مرگ من چه خبر می دهی مرا
۲
این حرف تلخ زان لب شیرین چه می زنی
زهر از چه در میان شکر می دهی مرا
۳
در بزم وصل قصه ی هجران چه می کنی
خون جگر ز ساغر زر می دهی مرا
۴
طعم هلاک می دهد این زهر غم که تو
جامی نخورده جام دگر می دهی مرا
۵
تو سرو سرکشی و من آن ساده باغبان
کاندیشه می کنم که ثمر می دهی مرا
۶
مگذار پا ز شهر برون ای پسر که سر
مجنون صفت به کوه و کمر می دهی مرا
۷
گر مژده ی نرفتن او می دهی به من
بر خیل غم رفیق ظفر می دهی مرا
نظرات