رفیق اصفهانی

رفیق اصفهانی

شمارهٔ ۱۳۳

۱

دایم به تو این گرمی بازار نماند

این گرمی بازار تو بسیار نماند

۲

از گرمی بازار مشو غره بیندیش

زان دم که خریدار به بازار نماند

۳

بر باد دهد صرصر خط خرمن حسنت

در گلشن رخسار تو جز خار نماند

۴

بیداد تو گر باشد از اینگونه به یاران

در کوی تو یک یار وفادار نماند

۵

زین گونه ز من دار جفا گر باسیران

در دام تو یک مرغ گرفتار نماند (؟ )

۶

گر نرگس مست و لب میگون تو بیند

در مدرسه و صومعه هشیار نماند

۷

هر جا گذری غمزه زنان مست کس آنجا

بی سینه ی ریش و دل افگار نماند

۸

دارم به تو صد حرف و لیکن به زبانم

بینم چو ترا، قوت گفتار نماند

۹

بگذار که بینم رخ تو سیر و بمیرم

تا در دل من حسرت دیدار نماند

۱۰

شاه است رفیق او تو گدایی عجبی نیست

در کلبهٔ تو یار گر از عار نماند

تصاویر و صوت

نظرات