
رفیق اصفهانی
شمارهٔ ۱۳۷
۱
شاد باد آنکه ز ناشادی من یاد نکرد
شد ز ناشادی من شاد و مرا شاد نکرد
۲
ناله ی من اثری در دل صیاد نکرد
پر و بالم نگشود از قفس آزاد نکرد
۳
آه از آن شوخ که صد کشور آباد به جور
کرد ویرانه و ویرانه ای آباد نکرد
۴
شاه بیدادگر من به گدایی هرگز
وعده ی داد نفرمود که بیداد نکرد
۵
ای بسا مرغ دل و طایر جان کان صیاد
در قفس کرد و یکی از قفس آزاد نکرد
۶
دید چون حسن تو و عشق من آنکو همه عمر
جز ز شیرین و ز فرهاد ز کس یاد نکرد
۷
پس از آن چشم به نقش رخ شیرین نگشود
بعد از آن ، گوش به افسانه ی فرهاد نکرد
۸
غیر تو حور لقا جز تو پریزاد رفیق
مایل حور نشد میل پریزاد نکرد
تصاویر و صوت

نظرات
سیدمحمد جهانشاهی