
رفیق اصفهانی
شمارهٔ ۱۵۱
۱
بی وفا یار من از یاری من عار مدار
عار از یاری یاران وفادار مدار
۲
گاهی از لطف فکن جانب من هم نظری
نظر لطف همین جانب اغیار مدار
۳
خسته زین بیش ز بیماری هجرم مپسند
شربت وصل دریغ از من بیمار مدار
۴
از پرستاری ما پای به یک بار مکش
از نگهداری من دست به یک بار مدار
۵
من خود آزار تو را راحت خود میدانم
لطف کن دست ز آزار من زار مدار
۶
مکن از مطرب و می منع من ای شیخ برو
من بتو کار ندارم تو به من کار مدار
۷
بخت یاری کند و یار شود یار رفیق
غم بسیار مخور انده بسیار مدار
نظرات