
رفیق اصفهانی
شمارهٔ ۱۵۵
۱
روی تو یا آفتابست ای پسر
موی تو یا مشک نابست ای پسر
۲
بر بیاض عارضت آن خالهاست
یا نشان انتخابست ای پسر
۳
بر رخت خوی یا گلابست ای جوان
بر کفت خون یا خضا بست ای پسر
۴
بردی از چشم تمام خلق خواب
این چه چشم نیم خوابست ای پسر
۵
بی گناهی می کشی، آخر که گفت
بی گنه کشتن ثوابست ای پسر؟
۶
پرسشی دارد جفای بی حساب
گر همه روز حسابست ای پسر
۷
با رقیبانت همه آمیزش است
از رفیقت اجتنابست ای پسر
نظرات