
رفیق اصفهانی
شمارهٔ ۱۵۹
۱
نمی شوم ز سگ کوی او جدا هرگز
که آشنا نکند ترک آشنا هرگز
۲
به یاد او گذرد عمر ما که عمرش باد
به عمر خود نکند گرچه یاد ما هرگز
۳
ز بخت خود شده ام خاک راه خود رایی
که از غرور نبیند به پشت پا هرگز
۴
به بزم او نبود راه هرگزم آری
به بزم شاه نباشد ره گدا هرگز
۵
چه طالع است کز او نشنوم بجز دشنام
به او اگرچه نگویم بجز دعا هرگز
۶
وصال خویش که داری روا همیشه به غیر
چه کرده ام که نداری به من روا هرگز
۷
بهای خون طلبم هرگز از تو من حاشا
شهید عشق ندانست خونبها هرگز
۸
همیشه قبله ی حاجات من تویی اما
نمی شود ز تو یک حاجتم روا هرگز
۹
گذاشت زنده مرا گر جداییت زین پس
نمی شوم ز تو تا زنده ام جدا هرگز
۱۰
رفیق از تو نه هرگز وفا نمی بیند
وفا ندیده کسی از تو بی وفا هرگز
تصاویر و صوت

نظرات