رفیق اصفهانی

رفیق اصفهانی

شمارهٔ ۱۷۰

۱

دل هر کس به کاری خوش من و عشق نگاری خوش

که چون عشق نگاری خوش نباشد هیچ کاری خوش

۲

چه خوش روزی بود خرم چه خرم روزگار خوش

که باشد دوستی از دوستی یاری ز یاری خوش

۳

برآر امیدش ای امیدگاه من که خوش باشد

کند امید گاهی گر دل امیدواری خوش

۴

به کاری کرده خوش از کارها دل هر یک از یاران

دل خود کرده ام من هم به کار عشق یاری خوش

۵

نگارا گاه گاه از وعده ای خوش کن دل ما را

چه خوشتر ز اینکه باشد بیدلی از انتظاری خوش

۶

مدار ای ناصح بیکار با ما میکشان کاری

تو کاری بهر خود خوش کن که ما داریم کاری خوش

۷

چو دلبر خوش نکرد از وصل خود یکبار ما را دل

دل خود ما به یاد وصل او کردیم باری خوش

۸

نوید وعده ای گر بشنود روزی رفیق از تو

به امید وصالت بگذارند روزگاری خوش

تصاویر و صوت

دیوان رفیق اصفهانی به کوشش احمد کرمی - احمد کرمی - تصویر ۱۳۵

نظرات