رفیق اصفهانی

رفیق اصفهانی

شمارهٔ ۱۷۵

۱

ترا یک بار اگر گیرم در آغوش

کنم یکبارگی خود را فراموش

۲

چو گل پیراهنم چاکست چون نیست

در آغوش من آن سرو قباپوش

۳

دهد از خضر و آب زندگی یاد

خط سبزش به گرد چشمه ی نوش

۴

شب قدر است و روز عید با هم

سیه شام خط و صبح بناگوش

۵

فراموشش مکن آن را که دانی

نخواهی گشتنش هرگز فراموش

۶

من از غم سر به روی دوش دارم

نشسته با رقیبان دوش بر دوش

۷

خورم خون من رفیق از رشک و باشد

به بزم مدعی یارم قدح نوش

تصاویر و صوت

دیوان رفیق اصفهانی به کوشش احمد کرمی - احمد کرمی - تصویر ۱۳۹

نظرات