
رفیق اصفهانی
شمارهٔ ۱۷۸
۱
با ناله و آه همنشین باش
تا می باشی دلا چنین باش
۲
پیوسته به درد باش همدم
همواره به داغ همنشین باش
۳
درمان طلبی مباش بی درد
شادی طلبی برو غمین باش
۴
جویی اگر آستان جانان
نقد دل و جان در آستین باش
۵
تا ز آتش دوریت نسوزند
با دوست چو موم و انگبین باش
۶
شاید که رسی به جائی آخر
اسب فرصت به زیر زین باش
۷
باشد که کنی شکار عیشی
دایم شب و روز در کمین باش
۸
تا کی چو زنان به فکر دنیا
گر مرد رهی به فکر دین باش
۹
زان پیش که بنددت اجل چشم
چشمی بگشا و پیش بین باش
۱۰
تا گرد سرت فلک کند طوف
در پای فتاده چون زمین باش
۱۱
از شعر، رفیق یا مزن دم
یا شاعر معنی آفرین باش
نظرات