
رفیق اصفهانی
شمارهٔ ۱۹۵
۱
چه حسن است اینکه گر صد بار رویت هر زمان بینم
شود هر بار افزون عشقم و خواهم همان بینم
۲
به جان و دل شود افزون مرا مهر تو گر صد ره
به سویت هر زمان آیم به رویت هر زمان بینم
۳
خوشا روزی که این جان و دل محزون غمگین را
به رخسار تو خوش یابم به رویت شادمان بینم
۴
خیال قد و رویت در دل و در دیده تا باشد
نه سرو بوستان خواهم نه ماه آسمان بینم
۵
چه غم گر پیر گشتم از غم دوران که از پیری
گذارم در جوانی رو چو روی آن جوان بینم
۶
به حال مردنم در پرده تا رویت نهان دیدم
ندانم چون شود حالم اگر رویت عیان بینم
۷
رفیق از کینهٔ دوران چه باک و کینهٔ خصمم
به خود گر آن مه نامهربان را مهربان بینم
نظرات