
رفیق اصفهانی
شمارهٔ ۲
۱
به سر دارم هوای سجده خاک آستانی را
که شاهانند آنجا بنده کمتر پاسبانی را
۲
گدای بی زر و سیمم که با خود یار می خواهم
شه سیمین رکابی خسرو زرین عنانی را
۳
به پیری بر جوانی عاشقم کز عاشقان دارد
چو من هر گوشه پیری را چو خود هر نوجوانی را
۴
نچیدم میوه ای از باغ وصل او چو من هرگز
نشد بی حاصلی حاصل ز باغی باغبانی را
۵
نشان سازد دل و جان منش هر جا فلک بیند
بت مژگان خدنگی دلبر ابرو کمانی را
۶
وفا می ورزم و بیداد می بینم به امیدی
که روزی مهربان بینم بخود نامهربانی را
۷
نمی پرسد نشان و نام من آن مه رفیق اما
که می پرسد نشان و نام بی نام و نشانی را
تصاویر و صوت

نظرات