
رفیق اصفهانی
شمارهٔ ۲۰
۱
ای به زیبائی رخت چون آفتاب
خورد از رشک رخت خون آفتاب
۲
آفتابت چون توان گفتن که هست
ذره ای زین حسن بی چون آفتاب
۳
پیش ازین بودی به خوبی رشک ماه
رشک دارد بر تو اکنون آفتاب
۴
تا شبیه آفتابت گفت عقل
گشت ازین تشبیه، مجنون آفتاب
۵
داشت حسنی چون تو دلبر ماه اگر
داشت حسن روزافزون آفتاب
۶
جای آن بودی که بهر دیدنت
بی رفیق آید ز گردون آفتاب
۷
داشتی وصف تو بر لب چون رفیق
داشتی گر طبع موزون آفتاب
تصاویر و صوت

نظرات